ویرگول
ورودثبت نام
ملیکا اجابتی
ملیکا اجابتی
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

معرفی کتاب ظرافت جوجه تیغی

همیشه در هرگز
سکوتی پس از خواندن صفحه‌ی آخر کتابی که روزها با آن زندگی کردی!
خیره شدن به یک نقطه و سعی بر درک آنچه در قلبت احساس می‌کنی و یا شاید تقلایی برای فهمیدن!
و تنها نوشتن می‌تواند عمقی که می‌خواهی را به لحظات خواندن کتاب بدهد. با نوشتن، این سکوت، این خواندن معنای کامل خود را پیدا می‌کند. نمی‌شود بلافاصله ننوشت. نمی‌شود درک این سکوت را حیف کرد.

ظرافت جوجه تیغی!
شنیدن اسمش و دیدنش به شدت مرا یاد شخصیت رُنه در این کتاب می‌اندازد. ظرافت جوجه تیغی دقیقا یعنی رُنه. ظریف در عین پیچیده شدن در حصار تنهایی خویش چون جوجه تیغی!

با کتاب ظرافت جوجه تیغی به واسطه‌ی نینا سنکویچ در کتاب تولستوی و مبل بنفش* آشنا شدم و حالا پس از مدت‌ها ظرافت جوجه تیغی را خواندم و گویی تازه فهمیدم نینا چه می‌گفت.

می‌خواهم از داستان کتاب بنویسم اما انگار هنوز در شگفتی تمام کردنش هستم. در آن ذوق خاص که هر کتابخوانی با آن آشناست. حسی فوق‌العاده!

و اما درباره‌ی داستان ظرافت جوجه تیغی
داستان از زبان دو شخصیت روایت می‌شود. رُنه، سرایدار غیر معمولِ پنجاه‌وچهار ساله‌‌ی یک ساختمان با ساکنینی پولدار. او پس از اتمام ساعت کاری‌اش در اتاق سرایداری پناه می‌گیرد و مدام کتاب می‌خواند. رُنه عاشق رمان آناکارنینای تولستوی، موسیقی و نقاشی‌های هلندی‌ست. او حتی به دلیل علاقه‌اش به تولستوی، نام گربه‌اش را لئون گذاشته.
رُنه دوستان خیلی کمی دارد و در مقابل افراد ساختمان چون سرایداری معمولی رفتار می‌کند به طوری که گویی کسی او را نمی‌بیند، آنقدر بی‌اهمیت!

و شخصیت دیگر، پالوما! او دختر دوازده ساله‌ای است که در این ساختمان همراه خانواده‌اش زندگی می‌کند. زندگی به نظر پالوما پوچ است و قصد دارد در تولد سیزده سالگی‌اش خودکشی کند. او مدام در حال یادداشت برداری از حرکات مردم و رسیدن به اندیشه‌های عمیق است. نگاهی عمیق و جالب به اطرافش برای پیدا کردن سوژه‌های یادداشت برداری!

دیدن زندگی و جهان از منظر این دو شخصیت حرف‌های تازه‌ای برای گفتن دارد. گاه لذت‌بخش، گاه گیج‌کننده و گاهی حتی غمگین و پوچ به نظر می‌رسد.
و اما اتفاقاتی که برایشان می‌افتد و دیدگاهی که ثابت نمی‌ماند شاید...

این کتاب تکه‌های عمیق و قابل تامل زیادی داشت اما آنچه ظرافت جوجه تیغی و تولستوی و مبل بنفش را برای من به اتصال می‌رساند عبارتی بود که نینا هم می‌گفت: یک همیشه در هرگز!
همان که پالوما به جستجویش رفت. می‌توان یک همیشه در هرگزهای زندگی یافت چون پرانتزی میان لحظه‌های سخت. در همان لحظه‌هایی که هرگز را چون تیغی در گلو احساس می‌کنی، یک همیشه می‌توان پیدا کرد.
یک همیشه‌ی کوچک که در میان هرگز‌ها می‌آید.
و شاید چون پالوما همیشه در هرگزهای زندگی را باید جستجو کرد!

ملیکا اجابتی

*ظرافت جوجه تیغی از موریل بابری، ترجمه: مرتضی کلانتریان

*تولستوی و مبل بنفش از نینا سنکویچ، ترجمه: لیلا کرد

ظرافت جوجه تیغیکتابمعرفی کتابتولستوی و مبل بنفش
می‌نویسم و می‌خوانم تا در اقیانوس زندگی غرق نشوم. سایت: melikaejabati.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید