یک کتاب جالب و صمیمانه که فقط از شخصیت این هنرمند برمیاید... "بنویس! ساعت پاکنویس" یک اثر خاص است که نمیتوان نمونه خاصی را شبیهش دانست، پس میتوان گفت در نوع خود بی نظیر یا حداقل کم نظیر است. گفتگوی شاعر در نثر کتاب بگونه ایست که انگار دارد روبروی شما صحبت میکند، هر چه هست را می گوید از نوشتن، ترانه گفتن و هرچه درباره تجربه هایش راجع به نگارش خلاقانه هست. شاید متن کتاب در ابتدا کمی سخت بنظر بیاید اما او با جرئت است و حرفهایش را با تعارف یا گزافه گویی همراه نمیکند.
وقت گذرانی با این کتاب شبیه حرف زدن با یک آدم جالب و پر احساس است. او از علاقمندیهایش و حرفهایی که در دلش دارد با ما سخن میگوید و قاطی متن کتاب از شعر و ترانه گرفته تا برشهایی از زندگی خودش و ترانه نویسان مطرح را کنار هم جمع آوری کرده و دوستانه به ما میرساند. بعد از خواندن این کتاب شاید شما هم به یک علاقمند به ترانه نویسی تبدیل شدید!
ترانه ناموفق یعنی: شاعر، قوانین بازی را رعایت نکرده است.
شهیار قنبری به عنوان یک نویسنده قوانین را زیر پا میگذارد و همین یکی از دلایلی است که باعث میشود شما به عنوان شنونده او را درک کنید. نوشتنش به شدت انسانی است و این باعث میشود ناخودآگاه کلمات شعرهایش در سرتان بچرخد که عجیب است چون او کمتر از متن شعرهای خودش استفاده میکند و بیشتر از ترانه های ماندگار جهان و همچنین تجارب نوابغ در انواع رشته ها مثل شعر، نقاشی، موسیقی و افراد تاثیرگذار در زندگی شخصیش سخن میگوید و ماجراهای جالبی از آنها را بازگو میکند.
خواندن نوشته هایش به صورتی است که شما فکر میکنید رفتید کنار نویسنده قدم زدید و بعد از ظهری را با او چای نوشیدید. او پر از نشاط است وواضح است که روح خلاقیت را درک کرده است، به همین خاطر از آن طوری صحبت میکند که انگار دوست قدیمیش است. بنظرم این چیزی است که فقط در آدمهای کهنه کار یک حرفه یا هنر میتوان دید، همینکه شوق را با تمرین و تکرار همراه کردند و از آن کوله باری از تجربه و پختگی بهمراه آوردند و حالا دارند با ما شریک میشوند.
ترانه یعنی : شکار زمانهای از دست رفته!
با ترانه است که خود را به دیروز و امروز و همیشه ی جهان، سنجاق میزنی!
ترانه کمی اکسیژن به خانه ات می آورد!
ترانه یعنی: آرشیو خاطرات
ترانه یعنی: تقویم، روزشمار و بغض شمار سرزمین ها!
ترانه یعنی: حافظه ما!
پس بنویس!