تعیین میزان تأثیر و کارآمدی کاربرد ابزارها و مدلهای مدیریتی در هر سازمانی نیازمند بررسی و پژوهشهای عمیقی است که بدون آن امکان قضاوت در خصوص میزان تأثیر آن وجود نخواهد داشت.
متأسفانه در برخی از شرکتها و سازمانها ابزارها و مدلهای مدیریتی بهصورت ظاهری و تنها در قالب پوستهای از مفهوم اصلی مورداستفاده قرار میگیرند و هیچ اعتقادی به منطق حاکم بر ابزار یا مدل وجود ندارد.
بهعنوانمثال در حوزه بازاریابی[۱] درسازمانها میتوان ابزار مدیریت ارتباط با مشتری (CRM[۲]) را از جمله ابزارهای پرکاربرد دانست؛ اما متأسفانه در برخی از شرکتها و سازمانها نمیتوان تمایز دقیقی میان استفاده ظاهری از این ابزار و پیادهسازی منطقی و اصولی آن قائل شد.
زیرا چنین سازمانهایی تلاششان برای استفاده از این ابزار، محدود به استفاده از یک قالب[۳] نرمافزاری و ثبت اطلاعات مشتریان میباشد.
و یا از میان دیگر ابزارها، ابزار برونسپاری[۴]، به کلیدواژهای برای مدیران تبدیل شده است که کاربرد آن محدود به استفاده از نیروهای پیمانی برای فعالیتهای مختلف میباشد.
درباره مقوله کیفیت نیز، برخی از سازمانها درصدد متناسبسازی فرایندهای داخلی خود با مفهوم مدیریت کیفیت جامع (TQM)[۵] برآمدهاند، اما بیشتر این تلاشها به دستاوردهای عینی منجر نشده است. ابزارهای حوزه استراتژی، کارت امتیازی متوازن، بیانیه مأموریت[۶]، چشمانداز[۷] و… نیز اینگونه اند.
در سازمانهایی که فضای فکری مدیران و مشاوران آنها مبتنی بر روحیه عملگرایی و تلاش برای پیادهسازی منطق ابزارها و مدلهای مدیریتی بهجای استفاده ظاهری از آنهاست، این ابزارها و مدلهای به کار گرفته، بسیار مؤثر واقعشده و میتوان آنها را بهعنوان کارآمدترین ابزارها، جهت متعالی شدن سازمانها دانست. این دسته از سازمانهایی که بهصورت واقعی بر جاریسازی منطق چنین ابزارهای مدیریتی تمرکز نمودهاند و در اجرای آنها نیز موفق هستند، بهراحتی پس از شناخت نیازها و انتظارات ذینفعان[۸] خود در فضای پرسرعت رقابتی و تغییرات مداوم حوزه کسبوکار میتوانند بهموقع عکسالعمل نشان داده و بین آنها تعادل برقرار کرده و بهصورت مؤثرو کارآمد، به مدیریت آنها بپردازند.
اصولا ذهن هر مدیری جهت استفاده از ابزارها و مدلهای مدیریتی و بهرهبرداری مطلوب از آنها ونیز دستیابی به نتیجه ایی مطلوب، تحت تأثیر دو موضوع میباشد:
مطالعات نشان میدهد که وقتی از مدیران پرسیده میشود: که بین انتخاب ابزار یا مدل و اجرای آن کدامیک مهمتر به نظر میرسد، اغلب باکمی تفکر واقع بینانه پاسخ میدهند:
” اجرا “؛ زیرا آنان این واقعیت را بهخوبی درک کردهاند که بهترین ابزارها و مدلهای مدیریتی بدون اجرا، فاقد ارزش هستند.
برای اغلب مدیران، فهمیدن اینکه در اجرا و پیادهسازی ابزارها و مدلهای مدیریتی مشکلدارند مسئله سختی نیست، اما در حل آن، با مسائل پیچیدهای مواجه میشوند.
بهخصوص هنگامیکه خواهان اجرای فراگیر و یکپارچه میباشند و ضرورت میدانند که روش اجرا را در تمام لایههای درون سازمان گسترش و بهبود دهند تا کامروایی در استفاده از آن ابزارهای مدیریتی حاصل شود.
برای مطالعه ادامه مقاله به سایت ما مراجعه نمایید.
https://mem98.ir/go/adm
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
#mem98_ir
#مرکز_تعالی_بازرگانی
#اتاق_بازرگانی_اصفهان
#شورای_تعالی_بازرگانی
#انجمن_شرکتهای_دانش_بنیان