افتراق یا تمایز زمانی اتفاق می افتد که یک کل همه جانبه به بخش هایی با شکل ها و کارکردهای متفاوت مجزا شود. به نسبتی که رفتار افتراق می یابد از نظر سلسله مراتبی نیز دستخوش یکپارچگی و وحدت می شود یعنی رفتارها تحت کنترل مراکز بالاتر تنظیم کننده قرار می گیرند. مثلا در جنین جنبش دست ها و تنه
نه تنها افتراق بیشتری می یابد بلکه به نسبتی که تحت کنترل مدارهای تنظیم کننده بالاتر در دستگاه عصبی مرکزی قرار می گیرد روان تر و هماهنگ تر نیز می شود مثلاً رویان به عنوان یک واحد همه جانبه آغاز به کار میکند که به اندام های متفاوتی نظیرمغز قلب کبد کلیه تجزیه می شود به همین ترتیب فعالیت حرکتی هنگامی که دست ها و پاها و تنه به صورت توده یکپارچه بلکه به صورت مجزا حرکت می کنند دچار تمایز و افتراق میشود اصل اورتوژنیک در بسیاری از حوزهها توصیف می کند مثلاً هنگامی که کودکان شروع به نقاشی کردن می کنند آنها ابتدا حرکت های یک ساله جلو و عقب رفتن را انجام می دهند و خطوط دایره مانند را کج و موج رسم میکنند اما نقاشی کردن آن به همان نسبت به انواع متفاوتی از حرکت ها و ضربه ها را تجربه میکنند افتراق بیشتری مییابد و تمایز بین آنها بیشتر میشود همچنین هنگامی که نقاشی کردن آنها تحت کنترل طرح های آن قرار می گیرد سازماندهی سلسله مراتبی را نیز مشاهده می کنیم آنها به جای کشیدن خط های تصادفی و سپس تصمیم گیری درباره اینکه نقاشی آنها به چه چیزی شبیه است ترسیم را با تره یا تصوری که هدایتگر حرکت های دست آنهاست آغاز می کنند
اصل اورتوژنیک درمورد رشد شخصیت نیز کاربرد دارد مثلاً نوجوانان بین هدف هایی که میخواهند در زندگی تعقیب کنند و هدف هایی که نمی خواهند دنبال کنند افتراق قائل میشوند بدین ترتیب هدف هایی که آنها انتخاب میکنند کنترل سلسله مراتبی اکثر رفتارهای روزانه آنان را در دست میگیرد مثلاً دختری که تصمیم میگیرد پزشک شود بسیاری از فعالیت های روزانه خود را با چنین هدفی در ذهن سازمان خواهد داد تا زمانی که جوانان بتوانند هدف هایشان را تعیین کنند قالبا احساس میکنند که زندگی آنان فاقد ساختار و انسجام است و از این سردرگمی شکایت میکنند آنها به مقصد و هدف نیازمندند که آنان را هدایت کنند.