دیجیتال مارکتینگ واژه ای هست که احتمالا قراره امید های از دست رفته در سایر روش های بازاریابی مثل بازاریابی تلفنی و ایمیلی رو دوباره زنده کنه و برای همین ترند روز مارکتینگ شده :)
اگر سرچی تو گوگل بکنین انواع و ترفند های زیادی برای دیجیتال مارکتینگ گفته شده ، اما هدف من از نوشتن این پست این هست که چطور با دیجیتال مارکتینگ نرخ تبدیل مشتری رو بالا ببریم تا افزایش فروش داشته باشیم. چرا که با وجود ترند بودن دیجیتال مارکتینگ، نرخ تبدیل پایین تری نسبت به سایر روش ها داره. یعنی تعداد مشتری جذب شده نسبت به افرادی که تبلیغات ما رو دیدن و از سایت و شبکه های اجتماعی ما بازدید کردن پایین تره. اما چطور نرخ تبدیل رو بالا برد؟
علت بالاتر بودن نرخ تبدیل در خرید حضوری و یا فروش تلفنی، وجود هوش انسانی در فروش هست. فروشنده انسانی با مشتری رابطه نزدیک و صمیمی برقرار میکنه، با مشتری گفت و گو میکنه و نیازها رو متوجه میشه و در لحظه راهکار نشون میده. در کنار گفت و گوی مستقیما بیان شده، فروشنده انسانی میتونه متوجه بشه که حرف های گفته نشده ای هست و مشتری احتمالا به دنبال کیفیت بالاتر و یا قیمت پایین تر هست و میتونه محصولات متفاوت تری رو به خریدار معرفی کنه. مثلا خیلی از بازاریاب ها و فروشنده ها معروف به این هستن که میتونن به هرکسی یه چیزی بفروشن.
یکی از روش های فعلی برای بالا بردن نرخ تبدیل استفاده از کال تو اکشن های مختلف در صفحه لندینگ پیج هست. به این صورت که پیشنهادات متفاوتی برای افراد مختلف می دین و به محصولات و خدمات مختلف لینک می دین.
در دیجیتال مارکتینگ با هوش ماشین مواجه هستیم که نمیتونه نیاز مشتری رو تشخیص بده و پیشبینی کنه احتمالا چه محصولی رو خریداری میکنه. روش فعلی برای هوش مصنوعی استفاده از رفتار های قبلی کاربر و بازدیدهای اون و نمایش محصولات و مطالب مرتبط هست و نه پیشنهادهای متفاوت که منجر به خرید بشه. برای همین حتما از چت و پشتیبانی آنلاین در سایتتون و جواب دهی به کامنت ها و دایرکت ها در شبکه های اجتمتعی استفاده کنین.
هوش مصنوعی و ماشین لرنینگ در حال پیشرفت هست و امیدوار کننده. مثلا چت بات ها شبیه سازی فروشنده ماهر دنیای واقعی در دنیای فروش دیجیتال هست. گفت و گوی صوتی و تصویری با این بات ها اطلاعات بهتری از خریدار به هوش مصنوعی میده که میتونه باعث شه پیشنهادات بهتری به مشتری بده و نرخ تبدیل رو بالا ببره. پیشنهاد من این هست از چت بات ها استفاده کنین! حتی اگر هنوز مشکلاتی دارند و نتیجه مطلوب ندارن، اساس ماشین لرنینگ آزمون و خطا هست و در طی زمان بهتر عمل میکنه. پس هر چه زودتر شروع به استفاده کنین سریعتر پیشرفت میکنه.
روش دیگه ای که میتونه باعث بالا بردن نرخ تبدیل در دیجیتال مارکتینگ بشه، ویدئو مارکتینگ و استفاده از اینفلوئنسرها یا به اصطلاح شاخ های شبکه های اجتماعی هست.
برای ایجاد رابطه نزدیک با خریدارها، نمایش پشت صحنه تولید، تصویر کارمندان و محیط کار و به طور کلی نمایش واقعیت فیزیکی کسب و کار در سایت، فروشگاه اینترنتی و شبکه های اجتماعی شماست. برگذاری لایو اینستاگرام برای گفت و گوی صمیمی و فوری با کاربران و معرفی محصول جدید و ... نرخ تبدیل رو بالا میبره.
اگر سیستم فروش و یا پشتیبانی دارین، حتما اسم و تصویر فرد رو منتشر کنین تا سردی و خشکی محیط دیجیتال از بین بره.
گیمفیکشن یا به اصطلاح ایجاد روش های مبتنی بر بازی و جایزه همیشه جواب گو بوده. مثلا برگذاری مسابقه، ارائه تخفیف به ازای خرید بیشتر یا معرفی دوستان از روشهای قدیمی گیمفیکشن هست. اما در دنیای دیجیتال به شدت قابل گسترش هست. انیمیشن ها و بازی های ساده در ui/ux و استفاده در طراحی سایت و فروشگاه اینترنتی باعث بالا بردن اینگیجمنت کاربر و ماندن او در سایت می شه که نهایتا میتونه باعث بهبود برندینگ و سئو سایت بشه.
ایجاد کمپین های مسابقه در اینستاگرام مثلا کاربران با عکاسی از محصولات شما و یا منشن کردن شما در استوری شون در مسابقه شرکت داده میشن. حتما هدف پیج کاری شما ایجاد ارتباط صمیمی باشه تا رابطه رسمی و اداری!
کسب و کار تون هر چی که باشه، مطمئنا در استفاده از اون محصول و یا تولید اون عده ای به آموزش هایی احتیاج دارند و هرچی اون آموزش پر جستجو تر و محبوب باشه، تولید اون دوره آموزشی پربازده تر خواهد بود. مثلا من در ویرگول مقالات متعددی نوشتم اما مقاله ای در مورد معرفی وایرال مارکتینگ تا حالا بیش از 30k بازدید گرفته. مطمئنا در زمینه شما آموزش و معرفی که وایرال باشه وجود داره، البته بهتره روی آموزشی کار کنید که رقبا کمتر کار کردن و دوره آموزشی تولید شده پتانسیل وایرال شدن رو داره. البته ویدئویی بودن این آموزش نکته کلیدی و طلایی هست.
خیلی از مدیران و تازه واردها به حوزه دیجیتال مارکتینگ، در سرمایه گذاری روی این حوزه ابهام دارند و تمایل به کار اشتراکی با یه یک فرد برنامه نویس یا شرکت دارند تا ریسک کار رو پایین بیارن و در کنار اون از تجربه یک کار بلد استفاده کنند و از اینکه اون فرد فاندر و شریک کار هست، مطمئن باشن که همه تلاش و انرژی شو برای این کار میزاره اما معمولا برنامه نویس ها و شرکت ها تمایلی به کار اشتراکی و درصدی ندارند، در مطلبی به توضیح اینکه چرا برنامه نویس ها و شرکت ها تمایلی به کار اشتراکی و درصدی ندارند؟ می تونین دلیلش رو بخونید.