دانشجوی انقلابی باید خود را موجودی استثنایی فرض کند؛ این مفهوم شاید در نگاه اول تنها در یک لفظ انحصار یافته باشد ولی واقعیت این است که لفظ دانشجو به خودیِ خود بیانگر بسیاری از معانی هست که اصلاً ارتباطی با انقلابی بودن ندارد زیرا که این مفهوم به صورت صحیح برای جامعهی دانشجویی کشور جا نیفتاده است؛ به عنوان مثال، وقتی که از لفظ دانشجو استفاده میگردد، ناخودآگاه واژههای بسیاری به ذهن انسان خطور میکند که در ظاهر اصلاً ربطی به انقلابی بودن ندارد ولی نکته بر سر این است که از چه منظری به دانشجو نگریسته شود؟
- آیا دانشجو تنها همین است که به دنبال مطالعهی علمی باشد؟
- آیا دانشجو همین است که اگر مدرک تحصیلی مدّنظر خویش را از دانشگاه محل تحصیل خویش بگیرد، به موفقیت دست یافته است؟
- آیا دانشجویانی که معدّلهای بالاتری دارند میتوانند اثرگذاری بالاتری در جامعه داشته باشید؟
خُب این پرسشها از اساس دارای یک خطای بنیادی است، این خطا هم نشأت گرفته از نگاه غلطی است که در دل جامعهی دانشجویی کشور شکل گرفته است. به عنوان مثال، همان خطایی که در حوزه تعریف علوم انسانی اسلامی مشاهده میگردد، در اینجا نیز صادق است؛ وقتی که عدّهای اصرار دارند که به انواع و اقسام روشها اثبات نمایند که علم و دین با هم رابطه دارند و در طرف مقابل نیز عدّهای سعی وافری دارند که علم و دین با هم رابطهای ندارند؛ در حالی که اصلاً جنسِ رابطهای که بین علم و دین وجود دارد، از سایر مسائل اینچنینی متفاوت است، این دو دارای وحدتی جداییناپذیر هستند؛ کما اینکه علم بدون دین تبدیل به ابزاری برای نابودی بشر میشود که از نمونههای آن به وفور در طول تاریخ قابل مشاهده است؛ به طریق اولی، دانشجو بودن با دانشجوی انقلابی بودن تفاوتی ندارد؛ در همین معنا هست که امکان دارد دانشجویی را در بهترین دانشگاههای خارج از کشور مشاهده کنیم و میتوان او را دانشجوی انقلابی نیز نامید.
نکته بر سر این است که از همان موقع که دانشگاه به وجود آمده، قصدی وجود دارد که میخواهد این دو لفظ را از هم تفکیک کند؛ جریانی که به دنبال این است که دانشجو هویت ارزندهی خویش را نشناسد؛ دانشجویی که باید موذن جامعه باشد، دانشجویی که باید سرنوشت یک مملکت را تعیین کند، درگیر مسائل پست و فرومایهای مانند نگارش مقالات بدون مسئله میگردد که خود و جامعه را هر روز دچار مشکلات گستردهتری مینماید که در نهایت او را به سر منزل مقصود نمیرساند.
در واقع، دانشجو به مثابه دانشجو همان موجود استثنایی هست که میتواند با نمود صفت انقلابیگری خویش یک دنیا را متحوّل کند؛ همین دانشجو هست که میتواند با ویژگیهایی همچون علمآموزی عاشقانه، احساس مسئولیت، عدالتخواهی، آزاداندیشی و آزادیخواهی رشد جامعه را در تمامی ابعاد مهیّا سازد.
در پایان ذکر این نکته الزامی است که :«دانشجویی که انقلابی نباشد، دانشجو نیست!»