مثل پاییز
مثل پاییز
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

شعور عدم

شعور عدم
« کمی از این هیچ ام»
نویسنده : علی اکبر امیدی

چه اندیشه توانگری ست ، آن رهروی که میان عدم ، در پی عقل بود و شعور عدم را جستجو میکرد ، که بنماید بر تو آنچه هیچ اش میبینی عالمی شعور مند و اندیشگر است. آن« نیستی» قابل فهمی که در پیکر هستی نفس میکشد منطقی از جنس عدم است . من آن هستی از هیچ آمده اما فطرتی پر شعور و با منطق ام که پاکی این شعور خالص در این جهان کج رو و بد سرشت و بد عقل و بی اندیشه به باد رفته است .چونآنکه
باد از حنجره خدا میپیچد و بر جهانی مرده می وزد ، این شعور از عدم آمده و سرزمین بی عقل مرا در آغوش فهم خویش میگیرد و او را شهد آگاهی می‌نوشاند . من آن فطرت اخذ شده از نیستی خالص پر هیاهوی ام که هستی اش را مدیون این عدم است. غم انگیز است حال آن فطرت خالص در « نیستی » مانده که در تکاپوی هستی شدن است همانگونه که در جایی گفته بودم :
« زیباتر و حیرت انگیز تر از حال خوش درخت شدن یک نهال ، هیجان بی توصیف او برای خروج از طبیعت عدم است. »
من آن نیروی بی وصف از « هیچ» آمده ام که احتواء به شعور عدم دارد.

بخش دوم :
«کمی از این هیچ ام »

کمی از این هیچ ام که در تقلای تصویر شدن است. دیگر چیزی از این هیچ نمانده تا گرد عدم از چهره پاک کند و زنده شود . من یکبار زندگی را تجربه کرده ام ، درست وقتی که کمی پرده عدم را کنار زدم و برای لحظه ای از این «هیچ» گریختم ، همین هیچی که بنام زندگی تو را در خود می بلعد! از لحظه بگذر، از فضا بگذر ، از آنچه تو را در
آغوش بلوری خویش نگه داشته لحظه ای بگذر.
از لایه های گوشتی این گوی استخوانی شکل بگذر ، از روح بگذر، خواهی یافت راه رهایی از این هیچ را ! خودت را بدرآی، آری از من و ما و این قوانین بی شکل بی هنر خارج شو‌ . نه دیگر برنگرد به هیچ . وابسته مباش بر این خیال اسکن شده ی مصنوعی زندگی کش.
چیزی نمانده از این هیچ که تصویر شود تو خود نگارنده خویش باش . تمام زورت را بزن تا تصویرت روی آن «بیرون زنده» شکل بگیرد و در
عالم زندگی جای ات دهند. ما گیر افتادگان کمی از این هیچی ایم که در این دایره بی خروج متحصریم و پر از اشتیاق جهیدن از این تنگنای بی ثبات بی رحم ایم.

شعورزندگی
چیزهایی برای نوشتن هست که هیچگاه نمی شود نوشتشان(علی اکبرامیدی)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید