آنچه که در این مطلب خواهید گفتار و ترجمه ای از یک لوح بین النهرینی و به زبان اکدی است که مضمون متن آن درباره سخن شاه آشوری به یکی از فرمانده هانش است که متن نشان از خشمگین بودن شاه از کاری است که آن فرد انجام داده است.
نام شاه مشخص نیست ولی شخصی که نامه (لوح میخی) را برای او نوشته است، مشخص است.
abat šarri ana mannu-ki-adad
اَبَت شَرّی اَنَ مَنّو-کی-آداد (اَداد)
سخن (کلام) شاه به مَنو-کی-آداد
«مَنّو-کی-آداد»، نام فردی که مخاطب شاه است. او بی اجازه شاه، مردان ارتشی که زنده مانده اند را به جای گماشتن در کار کاخ، برای خود تصاحب کرده بود که باعث عصبانی شدن شاه شده بود.
در متن و از زبان شاه چنین عبارتی وجود دارد:
lā tadbūbu mā kî našû rēšīšunu illakanni mā pānīya ina bēti mannu ašakkan
لا تَدْبوبو ما کی نَشو رِشیشونو ایلَّکَنّی ما پانی-یَ اینَ بِتی مَنّو اَشَکَّن
آیا با خود نگفتهای: «وقتی که من آنها را احضار کنم، برای کمک به خانه چه کسی بروم؟»
در واقع یک کنایه از این است که از «ترس خشم من به خانه چه کسی میخواهی پناه ببری - کجا پنهان شوی»
۱۱۱۹ مرد توانا (مردان جنگی؟) - همه آنها ۵۰۰۰ نفر بودند، آنهایی که مرده اند مرده اند و آنهایی که زنده هستند زنده هستند - به معافیت (کار؟) قصر سپرده شدند و به عنوان هزینه به شما سپرده شدند. پس چرا آنها را تصاحب می کنید، برخی را به سربازگیری، برخی دیگر را به ارابه سواران، و برخی دیگر را دوباره به سواره نظام، به نیروهای عادی خود تبدیل می کنید؟
آیا با خود نگفتهای: «وقتی که من (شاه) آنها را احضار کنم، برای کمک به خانه چه کسی بروم؟»
من همین الان برای شما می نویسم: شما بسیاری از آنها را به منظور (مختلف) به جنوب و شمال یا هر جا دیگری فرستاده اید. هر جا هستند آنها را احضار کن، قبل از رسیدن خواجه من باید آنجا باشند. اکنون خواجه خود را می فرستم تا آنها را بررسی کند.