اکثر ما بر این باور هستیم که «استعداد» مستقیما به «دستاورد» منجر میشود؛ اما باید بدانیم بیشترین و چشمگیرترین دستاوردهایی که بشر به آنها دست پیدا کرده، بواسطه عوامل و ویژگیهای بسیار زیاد دیگری، غیر از «استعداد» بوده است که از قضا آن عوامل یا ویژگیها نه تنها خاص نیستند بلکه خیلی هم معمولیاند! نکته اینجاست که این عوامل معمولی و کوچک، به شکلی درست و روتین انجام و به طور پیوسته روی هم جمع شدهاند و در نهایت توانستهاند دستاوردهای بزرگ بشری را به وجود بیاورند و ممتاز بودن را بیافرینند.
اگر به «ساعت» دقت کنید، میبینید که از قطعات زیاد و کوچکی مانند چرخدنده و فنر و... تشکیل شده است. هر کدام از آنها کار کوچک و روتینی را انجام میدهند؛ اما در نهایت در کنار هم که قرار میگیرند منجر می شود به نمایش دقیق زمان!
بنابراین، میتوان این طور تعبیر کرد که دستاوردهای بزرگ یعنی پیروزی در نبردهای کوچک بسیار زیاد! و به این ترتیب است که دستاوردهای بزرگ تحقق مییابند.
چیزی که باید به آن آگاه باشیم این است که هر کدام از ما به راحتی از پس هر یک از این نبردهای کوچک برمیآییم؛ هیچ کدام از آنها چیز عجیب و غریب و پیچیدهای نیستند و برای انجامشان نیاز به داشتن استعداد خاصی هم نیست.
مثلا اگر بخواهیم «نویسنده» شویم و کتاب بنویسیم، ابتدا باید «جمله نویسی» را خوب یاد بگیریم و در انتخاب کلمات مهارت داشته باشیم، باید یاد بگیریم که چه طور فکر خود را به متنی زیبا و قابل درک تبدیل کنیم، نگارش صحیح را بیاموزیم، پیگیری کنیم که ویراستاری چگونه انجام میشود و...؛ ما که یک شبه نویسنده نمیشویم و کتاب که یک شبه نوشته نمیشود!
افرادی که به دستاوردهای بزرگ و ارزشمند رسیدهاند مانند صنعتگران هستند، به این معنا که شوق ساختن چیزهای کوچک را دارند و از ساخت چیزهای بزرگ لذت نمیبرند. آنها از کنار هم قرار دادن موفقیتهای کوچکشان است که به دستاوردهای بزرگ میرسند و در نهایت اینگونه است از آنها لذت میبرند چرا که میتوانند تصویر کلی را بینند!
برای مثال، در نظر بگیرید میخواهیم یک پازل چند صد تکه را درست کنیم، چطور عمل میکنیم؟
به طور معمول ابتدا یک تصویر کلی از آن پازل را دیده و آن را در ذهن خود تجسم میکنیم سپس، در هر مرحله قطعات آن پازل را کنار هم قرار داده و همچنان که این کار روتین را مدام انجام میدهیم. با اینکه ممکن است خسته شویم؛ اما از تکمیل شدن آن لذت میبریم و با چیدن هر قطعه در کنار قطعه دیگر، به تصویر کلی نزدیک و نزدیکتر میشویم تا در نهایت آن تصویر را میسازیم.
حال تصور کنید قطعات پازل را جلوی خود بریزیم و فقط به آنها نگاه کنیم، هیچ کاری انجام ندهیم و با خود بگوییم: "افراد و دیگرانی که پازل خود را ساختهاند استعداد و شانس داشتهاند، من نه استعداد دارم و نه شانس!"
شما به چنین فردی چه میگویید؟ آیا واقعا این فرد میتواند انتظار نتیجه داشته باشد؟ مسلما خیر!
آنچه که باعث موفقیت و رسیدن به دستاورد میشود، اقدام کردن، تمرین کردن، چیدن اشتباه قطعات، اصلاح کردن و دوباره و دوباره چیدن قطعات خواهد بود.
در مثالی دیگر، یک نجار را در نظر بگیرید که میخواهد از یک تکه چوب، یک اثر هنری خلق کند.
در ابتدا فقط یک تکه چوب خام است که هیچ شکل و شمایل خاصی ندارد. برای آنکه بتواند آن چوب را به یک اثر هنری تبدیل کند میبایست از اره و رنده و سمباده و سوهان و... استفاده کرده و وقت زیادی صرف کند تا در نهایت اثر مورد نظر خود را بسازد. نکته اینجاست، او قبل از اینکه به این دستاورد برسد، چون میداند قرار است که چه چیزی را خلق کند (تصویر کلی را میداند)، با وجود همه خستگیها، از لحظه لحظهی فرآیند خلق آن اثر لذت میبرد.
واقعیت این است که هر کدام از ما در یک یا چند حیطه استعداد داریم؛ اما میبایست این استعداد را با تلاش ترکیب کنیم تا به یک مهارت تبدیل شود و در ادامه با انجام و تمرین زیاد، آن مهارت را تقویت کرده و این بار آن مهارت را با تلاش ترکیب کنیم تا به دستاورد برسیم!
به بیان دیگر، اگر میخواهیم به دستاورد برسیم، نیازمند استعداد و مهارت و تلاش هستیم.
استعداد × تلاش = مهارت
مهارت × تلاش = دستاورد
با توجه به فرمول بالا درمییابیم این «تلاش» است که بسیار اهمیت دارد و اگر صرفا به استعداد اکتفا کنیم به دستاورد نخواهیم رسید. ازاینرو، برای رسیدن به دستاورد میبایست فقط شروع کنید، سختیهای مسیر را بپذیرید، ادامه دهید و ادامه دهید و ادامه دهید...، متوقف نشوید و دست از تلاش برندارید!
حقیقتا نمیتوان نقش و تاثیر استعداد را نادیده گرفت؛ اما باید در نظر داشت که «استعداد» در بهترین حالت صرفا میتواند سرعت یادگیری مهارت ها را افزایش دهد و به این شکل به ما کمک کند.
«استعداد» یعنی سرعت رشد مهارت ها در اثر تلاش
برای مثال، کسی که قدش بلند است و وزن و اندام مناسبی دارد احتمالا بتواند با تلاش کمتر و در زمان کوتاهتری، در انجام تکنیکها و تاکتیکهای رشته والیبال مهارت لازم را کسب کند و به آنها مسلط شود (مستعدتر است)، و بر عکس کسی که این ویژگیها را ندارد و یا کمتر دارد، احتمالا میبایست وقت و انرژی بیشتری بگذارد و تلاشی مضاعف انجام دهد؛ اما در نهایت در اثر تلاش این مهارت ایجاد خواهد شد و میتوانند در رشته والیبال پیشرفت کنند و دستاوردهای خوبی را کسب نمایند چرا که زمان کافی و تلاش لازم را صرف کردهاند.
با توجه به این توضیحات، عقل و منطق حکم میکنند تلاشمان را در حیطه ها و زمینه هایی متمرکز کنیم که در آنها استعداد بیشتری داریم بنابراین، ضروری است خودشناسی داشته باشیم و علایق و استعدادهای خودمان را به خوبی بشناسیم تا به نتایج بیشتر و بهتر برسیم.
از طرفی باید یادمان باشد، اگر در زمینهای اشتیاق شدید به یادگیری داریم (مثلا نواختن ساز) ولی آموختن ما در آن موضوع یا مهارت کُند پیش میرود، این دلیل نمیشود که ما در آن موضوع موفق نمیشویم و باید صرف نظر کنیم؛ کافیست بیشتر تلاش کرده و به خود فرصت دهیم تا با انجام تمرینات بیشتر به آن مهارت مسلط شویم و نتیجه دلخواهمان را بگیریم و آن را به دستاورد تبدیلش کنیم.
هیچگاه به دنبال زود نتیجه گرفتن نباشید و گول نتایج کوتاه مدتی که ممکن است در برخی از موضوعات کسب کنید را نخورید چرا که آن نتایج زود هنگام باعث میشوند شما دست از تلاش بیشتر بردارید و در همان سطح باقی بمانید. ممکن است افرادی را ببینید که استعدادشان از شما کمتر باشد، اما چون بیشتر و به طور مستمر تلاش کردهاند، نسبت به شما که با استعدادتر بودهاید، نتایج بهتری گرفتهاند و شما از آنها جاماندید! چرا؟ چون در اثر با استعداد بودن خود، خیلی زود به نتیجه رسیدهاید و به همان نتایج کوتاه مدت قانع شدید و در کل دست از تلاش برداشتهاید.
از آنجا که «استعداد» امری ذاتی است بنابراین، مقایسه کردن خود با دیگران کار اشتباهی خواهد بود چرا که این مقایسه غلط ما را دچار خطا کرده و در ما احساس ناکامی و عدم کفایت ایجاد میکند و این کار باعث گمراهی ما میشود!
شاد و دلنشین و پر تلاش باشید!