استادان معنوی زیادی در طول تاریخ وجود داشتهاند که هرکدام از آنها تاثیر غیرقابلانکاری در روند زندگی مردم همدوره خود برجای گذاشتهاند.
یکی از معروفترین این افراد که با مادربزرگها و پدربزرگهای ما هم دوره بوده است، اشو نام دارد.
اما اشو چهکار بزرگی انجام داده که تا این حد در بین مردم محبوبیت دارد؟ در ادامه سعی داریم به بررسی زندگینامه وی بپردازیم.
چاندرا موهان جین نام اصلی فردی است که ما امروزه او را با اسامی اشو، آچاریا راجنیش و باگوان شری راجنیش میشناسیم.
اوشو در 11 دسامبر سال 1931 در مادیا پرادش (در زمان تولد اوشو کوچوادا نام داشت) در هندوستان به دنیا آمد.
راجنیش با خواست پدر و مادرش تا 7 سالگی با پدربزرگ و مادربزرگ خود زندگی میکرد. در زندگینامه اوشو ثبت شده که سکونت در منزل پدربزرگ و مادربزرگش به او کمک کرده که به سمت معنویت کشیده شود؛ زیرا هیچ محدودیتی برای او در نظر نمیگرفتند.
پس از اینکه پدربزرگ راجنیش در گذشت، او در سن 7 سالگی به شهر گاداروارا منتقل شد تا زندگی خود را در کنار پدر و مادرش بگذراند. به دلیل وابستگی عاطفی راجنیش به پدربزرگش، مرگ او تاثیر زیادی بر روحیه او گذاشت.
از طرفی اوشو تا 15 سالگی با مرگ دخترعمو و یکی از دوستان دوران کودکیاش هم مواجه شد؛ به همین دلیل دوران کودکی او با رنج ناشی از فوت عزیزان همراه بود.
پیشبینیهایی که درباره راجنیش انجام شده بود، باعث شد که والدین او سکونت در معبد را برای ادامه زندگی فرزند خود انتخاب کنند.
راجنیش از سن 14 سالگی برای ادامه زندگی به یک معبد رفت و قرار شد که تا آخر عمر در آنجا بماند. این اتفاق باعث شد راجنیش تصمیم بگیرد غذا نخورد که به زندگی خود پایان دهد. او پس از خوردن یک وعده غذا، از خوردن مواد غذایی امتناع کرد. اما پس از گذشت یک هفته هیچ آسیب ظاهری در او نمایان نشد.
در زندگینامه اوشو میبینیم که مرگ عزیزان و زندگی او در معبد، باعث شد که راجنیش از همان دوران به یکی از منتقدان دین تبدیل شود و به دو مورد از سازمانهای ملیگرا سوسیالیست هند بپیوندد.
ازآنجاییکه او تصور میکرد عضویت در این نوع سازمانها باعث تسلط برخی ایدئولوژیها بر وی میشود، پس از گذشت مدتزمان کوتاهی از آنها جدا شد.
در همان دوران بود که در وی علاقهمندی هیپنوتیزم ایجاد شد. دنبالکردن این علاقه باعث شد که پای راجنیش به مسائلی مانند مدیتیشن، یوگا و تمرینهای مفید برای تمدد اعصاب باز شود و اطلاعات خود را در این زمینهها افزایش دهد. ورود به این مسیر باعث شد که راجنیش به یکی از روشنفکران جوان دوران خود تبدیل شده و با معلمهای مذهبی زیادی در هندوستان دیدار کند. هنگام صحبتکردن با این افراد بینشهای آنها را مورد بررسی قرار میداد و بهترین آنها را جذب میکرد.
راجنیش مدرک لیسانس رشته فلسفه خود را در دانشگاه جبالپور در سال 1955 اخذ کرد. سپس تحصیل خود را در دانشگاه ساگار ادامه داد که موفق شد در سال 1957 مدرک کارشناسی خود را در رشته فلسفه از این دانشگاه دریافت کند. پس از دریافت مدرک فوق لیسانس خود، در همان سال تدریس خود را در دانشگاه سانسکریت رامپور و جبالپور آغاز کرد.
ازآنجاییکه تدریس تنها در رشته فلسفه، خلا روحی راجنیش را پر نکرد، فلسفه و دین را ترکیب و شاگردانی برای آموزش این رشته جدید جذب کرد. به دلیل اینکه راجنیش بیشتر به تدریس معنویت علاقه داشت، در سال 1966 تدریس در دانشگاه را ترک کرده و تنها در زمینه معنویت آموزشهای خود را ادامه داد. در هندوستان به استادان معنوی گورو گفته میشود. تبدیلشدن به گورو یکی از مهمترین اتفاقها در زندگی اشو است.
در حدود سال 1970 راجنیش مردم را به عضویت در نظام سانیاسی دعوت کرد. مردم با عضویت در این نظام به طور سنتی مشغولیات دنیا را رها کرده و تنها راه زهد را در پیش گرفتند.
راجنیش تنها افراد را به این ایده دعوت نکرد، بلکه برای تفکرات آن تفسیرهای جدیدی نیز مطرح کرد که این نوع نظام را دگرگون کرد.
طبق آموزههای جدید راجنیش این گونه بود که افراد ترک دنیا نکنند و زندگی خود را تنها در گوشهای از طبیعت سپری نکنند. در آموزههای راجنیش شیوه صحیح بهاینترتیب بود که انسان باید در دنیا زندگی کرده و به امور دنیوی خود بپردازد، اما به آن وابسته نشود.
در این دوران راجنیش بیشتر اوقات خود را با اولین پیروان خود که با نام نئو سانیاسیس شناخته میشوند، سپری میکرد. در این دوران راجنیش تا حدی معروف شده بود که در همه جای دنیا افرادی وجود داشتند که با او آشنایی داشته باشند و از او با عنوان عارف، معلم دینی، فیلسوف بزرگ و... یاد میکردند که یکی از نقاط درخشان در زندگی اشو است.
راجنیش محل زندگی خود را برای ادامه کار مناسب نمیدانست به همین دلیل در سال 1974 تصمیم گرفت به شهر پونا در هندوستان نقلمکان کند.
تعدادی از شاگردان او نیز در این مهاجرت او را همراهی کردند و در آنجا آشرام خود را در یک زمین 6 هکتاری تاسیس کردند. راجنیش در این بنیاد جدید خود شاگردان هندی و خارجی زیادی داشت. بهوجودآمدن اختلاف در حزب جاناتا موراری دسای به یک مانع بزرگ برای گسترش آشرام تبدیل شد؛ به همین دلیل راجنیش یک شکست در برابر خود مشاهده میکرد.
در پونا همه چیز با سایر مراکز آموزشی تفاوت داشت و تنها به آموزش علم پرداخته نمیشد. اساس این آموزشها مدیتیشن پویا نام داشت که انجام آن باعث میشد افراد به معنویات نزدیکتر شوند. راجنیش از آموزههای غرب هم الهام گرفته بود؛ به همین دلیل یک برنامه متنوع در مورد شفای عصر جدید برگرفته از فرهنگ غرب نیز در برنامه آموزشی خود جایداده بود.
در دوران زندگی راجنیش همه استادان معنوی و مذهبی از روابط جنسی بهعنوان یک مانع برای رسیدن به معنویات و اصل انسانیت یاد میکردند. چیزی که باعث شد راجنیش و جنبش او به شهرت برسد عدم مخالفت او با برقراری رابطه جنسی بود. تلاشهای راجنیش در زندگینامه اوشو نشان میدهد قصد داشته انسانها را بهگونهای تربیت کند که علاوه بر معنویات به زندگی مادی و دنیوی خود هم بپردازند، اما به آن وابستگی پیدا نکنند.
به دلیل اینکه راجنیش از لحاظ جسمی ناتوان شده بود، تصمیم گرفت برای درمان به ایالات متحده مهاجرت کند تا در آنجا تحت درمان قرار بگیرد (این موضوع واقعیت نداشت و تنها بهانهای برای مهاجرت بود). این مهاجرت در سال 1981 انجام گرفت و در سال 1982 تصمیم گرفت برای اقامت در یک مزرعه متروکه به شهر دیگری در نزدیکی شهر آنتلوپ نقلمکان کند.
هدف راجنیش از این مهاجرت تاسیس یک آشرام جدید برای ادامه آموزشهای معنوی خود بود.
در سالهای بعد تعدادی از اولین و قابلاعتمادترین شاگردان راجنیش، جنبش او را ترک کردند؛ زیرا این جنبش بهخاطر برخی جنایات مانند آتشسوزی، قاچاق مواد مخدر، اقدام به قتل و... تحتنظر پلیس آمریکا بود.
در نهایت به دلیل اینکه راجنیش در سال 1985 اعتراف کرد که در مهاجرت تقلب کرده است، از ایالات متحده اخراج و از آنجا رانده شد.
پس از اخراج او 21 کشور دنیا از پذیرش او خودداری کردند به همین دلیل به پونا بازگشت. هنگام ورود به آشرام پونا مشاهده کرد حدود 15000 فرد جدید در آنجا عضو شدهاند.
در سال 1964 یکی دیگر از اتفاقات مهم در زندگی راجنیش رخ داد که نقطه مهمی در زندگینامه اوشو است. در این زمان برای اولینبار سخنان اشو او در اردوگاه رانکپور ضبط و سپس چاپ شد. این اتفاق از جانب راجنیش با استقبال مواجه شد و پس از آن به ارائه سخنرانیها و نوشتن کتابهای زیادی مشغول شد. افراد زیادی با حضور در مجالس سخنرانی او، صحبتهایش را در قالب ضبط صدا، ویدئو، نوشتن مقاله و کتاب ثبت کردند.
صحبتهای راجنیش افراد زیادی از جمله تعدادی از دانشمندان و ادبا را در سراسر دنیا تحت تاثیر قرار داد و هر روز بر پیروان او افزوده میشد. افزایش طرفداران باعث شد که پیروان او یک بنیاد با نام در بمبئی تاسیس کنند که بهزودی مقرهای زیادی برای آن در نقاط دیگری از دنیا نیز ساخته شد. مقر اصلی این بنیاد که توچال بینالمللی مدیتیشن اوشو نام دارد، بعدها به پارک کرهگان منتقل شد.
راجنیش در سال 1989 نام بودایی اوشو را برای خود انتخاب کرد و ازآنپس بیشتر با همین نام نیز شناخته میشد.
درنهایت در سال 1990 یکی از بنیانگذاران هندو که با تفکر اوشو مخالف بود، به او حمله کرد و باعث مرگ او شد. به دلیل اینکه در آن دوران پلیس هندوستان بسیار بیکفایت بود، این فرد هرگز مجرم شناخته نشد و پرونده مرگ اوشو نیمهتمام بسته شد. شاگردان اوشو معتقد بودند که او قربانی سیاستها و دسیسههای دولت و حکومت شده است و همه آنها یکصدا بیگناهی او را فریاد میزدند.
اوشو اندیشههای انقلابی زیادی در سر داشت که مردم جهان را با سخنرانیهای خود متحول کرد. در حال حاضر آشرامهای زیادی پیرو تفکر اوشو در سراسر دنیا فعال هستند که مهمترین آنها در هندوستان و ایالات متحده قرار دارد. امروزه از اوشو در آمریکا با نام لرد راجنیش نیز یاد میشود که نشاندهنده اعتبار و ارزش او در میان این ملت است. او در یکی از معروفترین سخنرانیهای خود گفت: "واژه باگوان به معنای خدا نیست، هر شخصی را میتوان خدا نامید که به حالت اوراناندا رسیده است".
امروزه از اشو بهعنوان یکی از بزرگترین و ارزشمندترین استادان معنوی در سراسر دنیا شناخته میشود که در دوران زندگی خود افراد زیادی تحت تاثیر قرار داد. با مطالعه زندگینامه اشو متوجه میشویم حیات او پرفرازونشیب بوده که در نهایت او را به موفقیت رسانده است.