سلام دوست من امیدوارم حالت خوب باشه.این مقاله وبسایت متاوردپرس با بقیه مقاله ها فرق داره.شاید بپرسی چه فرقی؟فرقش این هست که بقیه مقاله ها حالت آموزشی دارد و با لحن خودمانی بیان نشده است.
اما در این مقاله میخواهم به تو بگویم که چطور موفق شوی! پس تا آخر مقاله با من باش.
داستان موفقیت من حداقل در کار: ۱۳،۱۴ساله بودم که پدرم تازه برایم دوچرخه جدید خریده بود.درگذشته دو چرخه داشتم اما برایم دیگر کوچک شده بود.با چند تا از دوستانم در اولین روز به گشت در شهر رفتیم.
در یکی از خیابان های اصلی شهر توجه ام را یک بنر جلب کرد.برروی آن با فونت Iran-sans نوشته شده بود: “ثبت نام دوره های آموزشی طراحی وبسایت “ دوچرخه را نگه داشتم و همین طور به آن تابلو خیره شدم.دوستانم همینطور مانده بودند که من به چی خیره شده ام….
از کودکی هم دنبال گوشی و کامپیوتر این وسایل ها بودم.اما به دلیل سن کم هیچ وقت به طور جدی هیچ رشته ای را دنبال نکرده بودم.راستش رو بگم:قبل از اینکه درباره ی طراحی وبسایت کمی پرس و جو کنم،فک میکردم طراحی وبسایت مثل نقاشی میمونه و با قلم اشیا را جابجا می کنیم.
تا اینکه در کلاس طراحی وبسایت شرکت کردم!
در اولین جلسه کلاس ۴ نفر بودیم،۳ خانم و من به همراه استاد که جمعا ۵ نفر شدیم.در ابتدا به صورت تئوری یک سری چیز ها گفته شد….
کلاس ها همینطوری می گذشت،تعداد اعضای کلاس به ۸ نفر رسیده بود و من در کنار کلاس طراحی وب،کلاس زبان هم می رفتم و در آن موقع مدرسه هم داشتم.یعنی یک برنامه فول فول،صبح تا ساعت ۲ مدرسه،ساعت ۴تا۵:۳۰ زبان و ساعت ۵:۴۵ تا ۸:۳۰ هم کلاس طراحی وبسایت.در آخر شب جنازه ام به خانه می رسید. (اصل یک تلاش !)
شرایط هرروز داشت تنگ تر می شد و من قوی تر قدم بر می داشتم.در آن زمان من در حال یادگیری زبان برنامه نویسی asp که در کنار آن html,css هم گفته می شد که با آن باید جلوه بصری سایت طراحی می شد!
گذشت…دوره دیگر به آخرش رسیده بود و درآخر ۳ نفر ماندیم.من در آن زمان یک مینی پروژه گرفتم با دستمزد ۱۰۰ هزار تومان.واقعا ۱۰۰ هزارتومان چیزی نبود،الان هم که دیگر ارزشی نداره!
در کنار کلاس باید افزودنی های دیگه ای هم یاد می گرفتم تا بتوانم سایت های ریسپانسیو یا واکنشگرا طراحی کنم.اما حوصله ام هی سر میرفت! مشتری ای نبود.کاری نکرده بودم.۱۴،۱۵ ساله شده بودم.دیگر عقلم می رسید.چند وقتی تو زبان Asp ماندم. واز آن زبان خداحافظی کردم.قدم در زبان دیگری به نام PHP گذاشتم.
سیستم مدیریت محتوا وردپرس برایم جذابیت داشت.در گوگل به دنبال آموزش هایش بودم.تا توانستم یک دوره محبوب را پیدا و خریداری کنم.اولین قسمت رو دانلود کردم و دیدم که درباره وردپرس دارد صحبت می کند و توضیحات تکمیلی می دهد.رفتم به دنبال تمرین کردن.یک هاست ۱۰۰ مگابایتی از یک وبسایت خریداری کردم،آخرین نسخه وردپرس هم نصب کردم.
به دنیای تازه ای وارد شده بودم.همه چیز در وردپرس فرق داشت.رابط کاربری راحت تر و شیک تر نسبت به کدنویسی داشت.سال ۲۰۱۸ بود که قالب “بیست هجده” در وردپرس به صورت پیش فرض نصب شده بود.
کمی کار کردن با یک سیستم جدید دشوار بود،اما می دانستم روزی مچش را به زمین میزنم.
آن دوره تقریبا به اواسطش رسیده بود و به سمت تمام شدن داشت میرفت.
من با وبسایت های ژاکت،راستچین و میهن وردپرس آشنا شده بودم.این وبسایت ها فروشنده قالب وبسایت های وردپرسی و افزونه های مورد نیاز بودند.اولین قالب خود را از ژاکت خریداری کردم.ژاکت در نسخه قبلی خود بود و هنوز “به روزرسانی هوشمند از پیشخوان ” رو نداشت .
قالب رو نصب کردم،دیدم که پنل پیشخوانی که استاد دوره تدریس میکرد با این فرق دارد.بعد ها فهمیدم هر قالب پیشخوان سفارشی شده خود را دارد.
بالاخره دوره وردپرس تمام شد.همه دانش جویان فک می کنند وقتی دوره شان تمام شد ،کارفرما در خانه آنها رو میزند و بهشون کار میده.اما این طور نیست.خودتان به دنبال کار باید بروید.(اصل دوم=در کارت مصمم باش!)
شروع کردم به آگهی زدن در دیوار و شیپور و سایت های مشابه آنها بلکه برای گرفتن پروژه از مشتری.
هفته اول بدون زنگ گذشت،اولین روز هفته دوم بود که تلفنم زنگ خورد و پروژه طراحی وبسایت یک فروشگاه اینترنتی به من پیشنهاد داده شد.به آن ها گفتم بگذارید کمی فکر کنم.چند روز بعد به آنها جواب مثبت دادم.چون قالب مناسب پروژه را گیر اورده بودم.
در آن زمان دستمزد خوبی هم بهم پیشنهاد شد.چیزی در حدود ۱۹۰۰ برابر با یک ملیون و نهصد با کسر هزینه ها می شد.
اینو به یاد داشته باش که در اولین پروژه ام ۱۰۰ تومن دستمزد گرفتم و چیزی حدود ۱۹ برابر دستمزدم بیشتر شده بود.دیگر کار را یاد گرفته بودم.هرجا به مشکلی می خوردم راه حل آن را در اینترنت سرچ میکردم و حلش میکردم!
دوران حال :حالا بیش از ۱۵ سایت موفق داشته ام.تجربه های لازم را کسب کرده ام.اصلا از موانع سر راهت نترس (اصل سه= نترس،بزدل نباش!) اکنون در حال برند سازی شخصی یا همان پرسونال برندینگ هستم.
برند “متا وردپرس” را راه اندازی کرده ام.هدف من به کارگیری نیرو های جوان و کاربلد هست.اگر میتونی به من کمک کنی و در هر زمینه ای کار خودتو شروع کنی.در قسمت تماس با ما به من ایمیل بزن یا با شماره تلفن ام تماس بگیر.
در این مقاله سعی کردم ۳ اصل ای که من به کار گرفتم رو بهت بگم.اما این ۳ اصل لازم هست اما کافی نیست.سخت تلاش کن،توکلت به خدا باشه و از خودش بخواه.که اون بهترین صورتگر دنیاست.