ماجرا از این توییت شروع شد.
ساعت ۹:۵۹ شب شنبه ۲۰ دیماه بود که بر اساس یک سری شنیدهها این توییت رو نوشتم. اولین بازخوردها از سمت دوستانم بود. که البته خیلی زود به مسیرِ شوخی کشیده شد.
گذشت تا یک جواب از طرف خانمِ مهدیه اولین تلنگر رو به من زد. با بررسی دوباره توییتم فهمیدم که حتی خودم با چیزی که نوشتم موافق نیستم!
اینجا بود که فهمیدم اصلا نتونستم منظورم رو برسونم و با استفاده از کلمه «مذاکره» و عبارت «مذاکره کاری» که اتفاقا کاملا درست و حرفهای هستند عملا حرفم و منظورم رو از بین بردم. تصمیم گرفتم با استناد به پاسخ ایشون حرفم رو اصلاح کنم و در اون لحظه از نظرم قضیه تمام شده بود.
ولی این پایان داستان نبود. روز بعد که توییتر رو باز کردم، تعدادی ریپلای و کوت بر اساس توییت اولم زده شده بود. درسته که من نظرم برگشته بود و قبول کرده بودم که توییتم اشتباه بوده ولی همه این واکنشها هنوز بر اساس توییت اولم بود.
حق هم داشتن. نمیشه انتظار داشت بیان و کل توییتهای من رو بخونن و ببینن نظرم عوض شده یا نه.
توی این سالهایی که در توییتر حضور داشتم همیشه این مسئله رو خوب میدونستم که در این فضا در اکثر مواقع نباید انتظار شکلگیریِ دیالوگ داشت. معمولا یکطرفه حرفهایی زده میشه و هر چند وقت یکبار موجهای کوچک و بزرگی ایجاد میشه که یک سریها دانسته یا ندانسته روی این موج سوار میشن.
از اینجایِ مطلب به بعد دوست دارم بعضی مسائل رو شفاف کنم و از بعضی جوابهایی که برام ارسال شد چیزی یاد بگیرم.
معنی استثمار در لغتنامه دهخدا
استثمار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) میوه خواستن. || میوه چیدن. (غیاث ). || از رنج دیگری برخوردن.
معنی استثمار در فرهنگ معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) بهره برداری کردن از دسترنج دیگری.
معنی استثمار در فرهنگ فارسی عمید
۱. بهره بردن ناعادلانه از حاصل کار دیگران، بهره کشی.
۲. (سیاسی) استفادۀ ناعادلانۀ کشورهای قوی از منابع اقتصادی کشورهای ضعیف.
۳. بهره گرفتن از چیزی.
حقیقت اینه که من هیچوقت مدیرعامل یا مسئول منابع انسانی هیچ مجموعهای نبودم. هیچ نقشی در استخدام، اخراج و قراردادهایی که با نیروها بسته میشه نداشتم و ندارم. شاید مهمترین سِمتی که داشتم مدیر محصول بوده. که اون هم در شرح وظایفش اومده که شما مدیر محصول هستید نه مدیر آدمها!
بنابراین حداقل خودم استثمارگر بودن خودم رو رد میکنم. مگر اینکه از همکاران فعلی یا سابق، دوستی بیاد و در تایید این دوست عزیزمون بگه که من از دسترنجش بهرهبرداری و بهرهکشی کردم.
نکتهای که اینجا آقای باغستانی گفتن کاملا درسته. نیروی کار با شرکتی که در اون کار میکنه ازدواج نکرده.
این مسئله رو با یک نظر شخصی کمی باز میکنم. فکر میکنم مفهوم کار برای نسل ما نسبت به مفهوم کار برای پدرانمون متفاته. زمانی بود که شخص در یک مجموعه استخدام میشد و بعد از تثبیت در اون مجموعه میدونست که سی سال اون جا کار خواهد کرد و بعد از سی سال، حقوق بازنشستگی، بیمه و احتمالا یک سری مزایا خواهد داشت.
این روزها ما، یعنی افراد فعال در حوزه IT، معمولا مهارتهایی داریم که در بازههای زمانی مختلف به درد مجموعههای مختلفی خواهد خورد. به همین دلیل برای ما عجیب نیست که مثلا سه سال در مجموعه الف، چهار سال در مجموعه ب و دو سال در مجموعه ج کار کنیم.
ما مهارتهایی داریم که در ازای پول و برخی امتیازات و مزایا اونها رو در اختیار یک جای خاص قرار میدیم. چه بهتر که امکان رشد فردی و تیمی هم برامون فراهم باشه. ولی اگر نبود، میتونیم طبق توافقی که با کارفرما داشتیم از اونجا جدا شیم و مهارتها و تواناییهامون رو به جای دیگهای ببریم.
بریم سراغ اصطلاح Headhunting
من با یک مثال با این اصطلاح آشنا شدم. دارا خسروشاهی مدیر ارشد اجرایی (CEO) اوبر است. قبل از ملحق شدن به اوبر، او مدیر ارشد اجرایی اکسپدیا بود. چه اتفاقی افتاد؟ در این مورد، دارا توسط اوبر Headhunt شد تا بیاد و رهبری اوبر رو به دست بگیره.
این اتفاق به این دلیل افتاد که دارا خسروشاهی در اون زمان در دنیای مدیران ارشد نام بزرگی بود و داشتنِ سمتِ مدیر ارشد اجراییِ یک کمپانی بزرگِ جهانی ایشون رو برای جایگاه مدیریت ارشد اجرایی اوبر ایدهآل میکرد.
پس در کل Headhunting به فرآیند جذب افراد برای پر کردن پستهای ارشد در سازمانها گفته میشه.
نکتهای که بارها در تعامل با دوستان، از جمله آقای شلیله بهش اشاره کردم این بود که نباید از کلمه «مذاکره» و عبارت «مذاکره کاری» استفاده میکردم. همونطور که به یکی دو تا از دوستان گفتم شاید منظورم به «تطمیع» نزدیکتر بود. که البته بعدتر به این رسیدم که اون هم ایرادی نداره و در کل وارد کردن مسئله اخلاق به این ماجرا از بنیان مشکل داشت!
در ادامه چندتا از کوتها رو میارم.
آقا رضای شادمان ما رو دو ننداز، ما انقدرم به درد نخور نیستیم ?.
در مورد نظر آقای وحیدی فقط این نکته رو بگم که اگر مجموعهای هست که در قراردادهاش چنین بندی داره که نیرو رو منع میکنه از مذاکره با جاهای دیگه، قطعا داره ظلم بزرگی به اون شخص میکنه.
ترجمه ساده عبارت Talent Hunting میشه شکارِ استعداد
با یک سرچ ساده چیزی که متوجه شدم اینه که Talent Hunting یکی از متدولوژیهای مدیریت منابع انسانیه. ایده اینه که چون در این روش نیازهای شرکت خیلی دقیق مورد بررسی و آنالیز قرار گرفته، نسبت به روشهای مرسوم متخصصان منابع انسانی نتایج بهتری حاصل میشه.
داریم به انتهای مطلب نزدیک میشیم.
جمعبندی
جمله معروفی هست که میگه
Your Network Is Your Net Worth.
من بر این اساس خودم رو آدم ثروتمندی میدونم. چون علیرغم کمسوادی و یا بیسوادیم، آدمهای مطلع و باتجربهای رو به عنوان رفیق و همکار در کنار خودم دارم.
جواد ادیب و حسن صالحی از اون دسته رفقایی هستن که حرفشون گاهی ممکنه درد داشته باشه، ولی بعدش مطمئنی که چیزی بهت اضافه شده و بیشتر از قبل میدونی.
نتیجه گپ و گفت نسبتا طولانیای که با این دو رفیق داشتم، و برآیند نظراتی که حول توییتام مطرح شد باعث شد به این نتیجه برسم که در حیطه بحثی که مطرح کردم اصلا اخلاق معنایی نداره.
فکر میکنم نکتهای که باعث اشتباه من شد، قاطی کردن بحث قانون و قرارداد با بحث اخلاق بود. در حالت ایدهآل نیروی کار و کارفرما خوبه که به قرارداد مشترکشون پایبند باشند و طبق مفاد اون قرارداد تصمیمگیری کنند.
نیروی کار، تخصص و تواناییهاش رو تحت یک شرایطی که در قرارداد اومده برای یک مدت خاص در اختیار کارفرما و مجموعهای که در اون کار میکنه قرار میده و در ازاش یک سری حقوق و امتیازات و مزایا میگیره.
نیروی کار یک انسان آزاده که میتونه به هر دلیلی و بر هر اساسی که میخواد برای آیندهش تصمیم بگیره. علت این تصمیم هم هرچی که هست کاملا محترمه و به هیچ وجه بحث آزادی و آزادگی یک انسان نباید زیر سوال بره.
نیروی کار باید بتونه آزادانه و به هر شکلی که صلاح میدونه با جاهای دیگه مذاکره کنه و شرایط و امتیازات اونها رو بررسی و مقایسه کنه و در صورت تصمیمگیری، طبق توافقی که با کارفرمای فعلی داره از اون مجموعه جدا بشه و به مجموعه جدید بره.
از طرف دیگه، شرکتها و مجموعههای مختلف هم باید این آزادی رو داشته باشن که با هر کسی که خواستن و به هر شکلی که صلاح دیدن وارد مذاکره بشن و سعی کنن نیرویی که فکر میکنن میتونه بیشترین آورده و اثربخشی رو براشون داشته باشه رو استخدام کنن.
راستی این کوت بینظیر از قلم نیفته!