نظریه پردازان و دانشمندان مدرن تلاش دارند ایده های کلی و جامعی رو مطرح کنند که بخش زیادی از موضوعات مرتبط رو شامل بشه. نظریاتی مثل نظریه همه چیز ، ریسمان یا پیچدگی از این دست هستند.
این نوع نظریات جدید از علاقمندی های شخصی خود من هم هست و گاهی سعی میکنم برخی رفتارهای اجتماعی یا واکنش های جمعی رو مدل کنم و حتی روشون اسم بزارم.
اما گاهی یک سکانس از فیلم یا چند بیت شعر اندازه هزار حرف گفته و نگفته ما پربار و رساتر هستند.
حرف هایی که انگار کلمه به کلمه اش رو از باریکنای ذهنت بیرون کشیدن با سلیقه کنار هم چیدن و سمباده کشیدن و زمختی هاش رو گرفتن و تروتمیز دارن تحویل خودت میدنش.
حالا قصه این تکه از سریال روزی روزگاری است . قصه دزدی که هزاران غافله رو لخت کرد اما وقتی تصمیم گرفت فقط یکی رو سلامت به مقصد برسونه تازه فهمید چقدر کار سختیه!
شما میتوانید بگویید خلاق و منتقد، اما من بنظرم همان ذهن سازنده در مقابل ذهن مخرب بهترین تعبیر برای شطحیات اینجانب است.
البته ذهن مخرب اینجا بار منفی ندارد بقول محسن نامجو ما (افراد با رویکرد مخرب) یک تیشه برداشتیم و مشغول سوراخ کردن یک دیوار هستیم وقتی خراب شد ممکنه پشتش یک دشت پهناور باشه و کلی ذوق کنیم و ممکنه اشتباها دیوار یک سد را سوراخ کرده باشیم و سیل همه مان رو با خودش ببره.
ذهن مخرب همیشه آسیب زا نیست اما قدرتش در نقد و نفی اندیشه های پیشین است. خود تولید کننده و نگهبان چیزی نیست. هر آنچه دارد از گذشته و عاریه است. روی عملکرد دیگران بنا شده است، خود مروج و سازنده باور و ایده جدیدی نیست.
اما ذهن خلاق و سازنده قرار است راه های جدیدی بسازد، فحش بخورد اما معبر تازه ای باز کند. قرار است استرس بکشد و با تلاش و پشتکار تولید کند. صبوری کند و حتی شاید بدهکار هر کس و ناکس شود تا شاید یک غافله را سلامت به سر منزل مقصود برساند.
کمپین راه انداختن زیر پتو و هشتگ زدن برای حذف تیم ملی کشور از ذهن مخرب ناشی میشود. اما چهار سال سختی و استرس کشیدن و پاره شدن برای رسیدن تیم به جام جهانی حاصل باورهای سازنده است.
توافق چندجانبه در حد برجام (با وجود همه مشکلاتش) را طراحی، اجرا و حتی احیا کردن کار یک ذهن سازنده است وگرنه نقد کردن و فحش دادن به ظریف و باقری که کاری نداره از پس هر ذهن مخربی بر میاد.
یک اصغر فرهادی داریم که میسازه و ساختههاش رو میلیون ها نفر توی دنیا میبینند و تحسین میکنند و در مقابلش صدها منتقد و شاکی وطنی داریم که بهش حمله میکنند و تخریبش میکنند بدون اینکه حتی در کل عمرشون یک فیلنامه چهارخطی نوشته باشند که به تصویر کشیده شده باشد.
یا حتی همین علی دایی که حالا همه راه رفتن و تیپ زدن و حضورش در قرعه کشی جام جهانی را استوری میکنند و بهش افتخار میکنند، چقدر تا به حال به علت های مختلف مورد تخریب و تمسخر ذهن های مخرب قرار گرفته است؟
هر کدام از ما بجای لخت کردن هزار غافله اگر فقط یکی را سالم برسانیم حداقل مدیون خودمان نمیمانیم. اما متاسفانه هزاران راهزن داریم و محتاج یک غافله سالاریم.