میگن یه پرنده هست به یه اسمی که هر وقت میخواد چیزی رو خاک کنه، میره زیر سایهی ابر خاکش میکنه و بعدا نمیتونه پیداش کنه. داستان این پست وبلاگ هم همین شد. تایتیل رو نوشتم که بعدا کاملش کنم و الان یادم نمیاد در مورد چی بود، ولی دوست دارم با همین عنوان بنویسم چیزی رو که الان تو ذهنم هست.
تا حالا به آدمهای نزدیک خودتون فکر کردید؟ دقت کردید اگه از آدمی خوشمون بیاد احساس میکنیم چقدر آدم خوبیه و چقدر نکتهی مثبت داره و اگه بدمون بیاد حس میکنیم چقدر گَنده و هیچ نکتهی مثبتی نداره؟ دقت کردین یه آدم در یک دوره چقدر جذابه و همون آدم بعد از یه مدت چقدر نچسب میشه؟ آدمها چرا بعد از یه مدت عوض میشن؟
من یه برنامهنویسم، تا حد زیادی همکارهام میتونن روی تواناییهام حساب کنن و در زمینهی شغلی خودم و در حد خودم تلاش کردم تا موفق باشم. آیا من آدم جذابیام؟ لزوما نه! من تیپ شخصیتیم INFJئه و درصد درونگراییم طبق آخرین باری که تست دادم ۱۰۰ شد.
درونگرایی بالای من، من رو وادار میکنه تا بعد از چند ساعت بودن در یک جمع شلوغ، حتما و حتما نیاز به خلوت داشته باشم تا بتونم خودم و افکارم رو منظم و آروم کنم. آیا من آدم نچسبیام؟ لزوما نه! جاهایی که نیاز به تمرکز بالا و یا کار بروی یک مسئلهی سخت باشه، من میتونم بدون اینکه فشاری زیادی رو تحمل کنم، با سطح خوبی از آرامش و لذتبردن برای حل مسئله یا مشکل وقت بذارم. این یعنی آیا من آدم جذابیام؟ لزوما نه! جایی که نیاز به تصمیمگیری سریع باشه عملا من فلج میشم، چون نیاز دارم مدت زمان معقولی رو روی یک مسئله فکر کنم. اون مسئله میتونه انتخاب از منوی کافه باشه تا یک مسئلهی خیلی سخت! یعنی من آدم نچسبیام؟ لزوما نه! جایی که نیاز به فکر کردن و دادن مشورت باشه، من میتونم از جوانب مختلف به مسئله نگاه کنم و در موردش فکر کنم و در اون مورد نظر نسبتا جامعی بدم. این یعنی من جذابام دیگه؟ لزوما نه! دوستم میخواد پیرهن بخره و یه نظر ساده میخواد! از من فلسفهبافی نمیخواد و من نمیتونم بهش کمکی کنم! این یعنی نچسب دیگه؟ و این پیچ در پیچ شدن میتونه همینطور ادامه پیدا کنه.
داستان اینجاست که آدما یک پکیج کامل نیستن! اینطور نیست که میثم اگه برنامهنویس خوبی هست، بتونه محفلگرمکن خوبی هم باشه و یا اگه میثم محفلگرمکن خوبی نیست، بدرد مسافرت نخوره! یادمه خیلی قبلترها، یکی از دوستان -بهاره- بیوی شبکههای اجتماعیاش این بود: «مجموعهای از آنچه زیستن اقتضاء میکند.» و این درستترین حرفیه که به نظرم در مورد یک آدم میشه زد! آدمها مجموعهای هستن از ویژگیها برای زندگی کردن و جالب اینجاست که نمیشه اونا رو براحتی با گرفتن برآیند از این ویژگیهاشون قضاوت کرد که فلانی جذابه یا نچسب! عموما ویژگیهای آدمیزاد جورین که یک ویژگی مشخص، در جای خودش خوبه و یکجای دیگه میتونه بد باشه! خیلی عجیب است آدم آقا!
جان کلام اینکه به این 69 فکر کنیم (مقالهی ویکیپدیا در مورد نماد یین و یانگ در اینجا). همهی ما برای لذتبردن از زندگی به همدیگه نیاز داریم و بجای اینکه هی تلاش کنیم همدیگه رو طبقهبندی کنیم، بهتره بپذیریم همه سر و ته یه **ایم! مشخصا آدم با بعضیا حال میکنه و با بعضیا حال نمیکنه، ولی این مهمه که بدونیم این حال کردن و نکردن عموما سلیقهی ماست و خیلی تلاش نکنیم سلیقهمون رو قانون کنیم. منم پدربزرگمتون دیگه! دیگه بعد این چند پست همه باید فهمیده باشید همیشه دارم نصیحت میکنم :).
پ.ن: امروز ۲۸ سالم تموم شد. لابد خوش گذشته که اینقد زود گذشت همه چی. ایشالا ۲۹ سالگیم خیلی پربار بحق علی.