رفتم که ببینم برای کولهپشتی امسالی که گذشت چه نوشتهام! ظاهرا چیزی ننوشته بودم (آخرین کولهپشتی مال ۹۵ است) و شاید نوشتهام و در وبلاگ دیگری است که الان آدرسش به ذهنم نمیرسد. به هر حال نوشتن این کوله را بر اساس سوالاتی ادامه میدهم که لندینگ ویرگول پیشنهاد داده است و بماند برای آخر سال ۹۷، اگر عمری باقی بماند.
۱. فرض کنید کولهپشتی دارید که قرار است در آن تجربیاتی را از سال ۹۶ بگذارید و با خود به سال ۹۷ ببرید. تجربیات مثبتی که همراه داشتن آنها به شما کمک میکند نسبت به سال قبل فردی توانمندتر بشوید. در کولهی خود چه تجربیاتی را قرار میدهید؟
به آدمها راحت اعتماد نخواهم کرد! این یک واقعیت تلخ اما کاربردی و مثبت از ۹۶ برای من است. تا قبل از این به آدمهایی که نزدیک میشدم یا نزدیکم میشدند، as is (چنان که هست) اعتماد اولیهای را به عنوان داشتهی طرف در ذهنم در نظر میگرفتم. از این به بعد تلاش خواهم کرد تا این رویه را اصلاح کنم. به نظر همانقدر که در شروع منفی دیدن انسانها اشتباه است، همانقدر نیز مثبت دیدن آنها کاری نادرست است. تلاش خواهم کرد تا انسانها را خنثی ببینم و اجازه دهم تا بجای پیشداوری در مورد آنها، خودشان اعتبارشان را (مثبت یا منفی) در ذهن من بسازند.
۲. برای حرکت در مسیر زندگی باید سبک و چابک بود. چه مواردی را از کولهی خود خارج میکنید که در سال ۹۶ باقی بماند و شما سبکتر حرکت کنید؟ چیزهایی که از کوله خارج میکنید مثلا میتواند تجربیات ناخوشایند یا ناراحتیها باشد.
مصرف ماست و دوغ باعث کرختی و خوابآلودگی میشود و از سر همین من نیز رفاقتهای آبدوغخیاری را در ۹۶ قرار خواهم داد و ادامهی مسیر را بدون این مفهوم و یا در تلاش برای زدودن آن طی خواهم کرد. واضح است که ضربهای که امسال از چیزی از جنس رفاقت آبدوغخیاری خوردهام چنان برایم گران بوده است که در اولین اولویتهایم اصلاح روابطم و چگونگی آنها را قرار دادهام.
۳. فرض کنید در پایان سال ۹۷ بیشتر آن فردی شدهاید که شبیه خود ایدهآل شما است. در این صورت چه ویژگیها و رفتارهایی باید در شما تقویت شود؟ چه چیزهایی را در کولهی خود میگذارید که کمک میکند این ویژگیها در شما تقویت شود؟
مهمترین ویژگی که شدیدا به آن احساس نیاز میکنم صراحت است. مصلحتسنجی در من چیزی شبیه پوست و گوشت و خون است. ناخودآگاه به تأثیر کلام و چگونگی انتخاب واژهها در حالتی افراطی فکر میکنم و در برخی مواقع همین مصلحتسنجی گفتن سخنی را به تعویق میاندازد. احساس میکنم باید صراحت بیشتری در روابط روزمرهام به خرج دهم. شاید بهتر باشد به دیگران هم فرصت فکر کردن دهم و در روابطم تنها روی سهم ۵۰ درصدی خود تکیه کنم.
پ.ن: یادم نمیآید از مصلحت بدور بوده باشم. احساس میکنم تلاشم برای دور شدن از آن به تفریط خواهد انجامید و احتمالاتر این راه سخت اما مطمئن است برای نرمال شدن.