بخش اول
عکس ادی ادامز در (سمت راست) وی بخاطر عکس معروفی که از اعدام یک ویت کنگی غیر نظامی توسط سرتیپ نگوک لوآن در خلال جنگ ویتنام گرفت. وی این عکس را در سال ۱۹۶۸ که به عنوان خبرنگار آسوشیتدپرس جنگ را پوشش میداد، گرفت و انتشار آن توسط خبرگزاری آسوشیتدپرس بازتابهای گستردهای در سطح جهانی داشت و اعتراضات فراوان مردم در نقاط مختلف جهان و از جمله آمریکا مسیر جنگ ویتنام را تغییر داد.
آدامز که در صحنه حضور داشت مخفیانه از این رویداد عکس گرفت.
در عکس عباس عطار (سمت چپ) انقلابی ها یک زن مظنون به سلطنت طلبی را کتک می زنند تهران در 25 دی ماه سال 1375.
ما در هر دو عکس شاهد لحظه ای هستیم که دو فرد مورد تهاجم و مظنون قرار گرفته اند، در عکس ادی آدامز با اسلحه بر کنار سر ویت کنگی و در عکس عباس عطار با مشتی بر صورت زنی که هنوز روسری خود را محکم بسته است از ظاهر زن مشخص است که یک فرد عادی بوده است یک خدمتکار.
یک پارچه سفید در دست دارد که گویا آن یک فرد بی گناه باشد.
در عکس ادی آدامز فرد ویت کنگی با ترس در پشت چشمان بسته اش مرگ را تصور میکند که در اندکی دیگر از زمان خواهد مرد.
اما در چهره زن ایرانی ترسی نیست بلکه چهره ماتم زده ای برخود گرفته است. هردو میدانند لحظه ای دیگر خواهند مرد و به یک چیز فکر می کنند.
تهاجم بر زن و کشتن ویت کنگی کشتن بی حد و مرز در جنگ ها را به نمایش می گذارند و به این معنی است که جنگ ها برای اهداف خود میل به پیروزی دارند.
در عکس عباس عطار در شاهد شیء فلزی و تیز در دست مردی که در کنار زن او را به جلو هول می دهد هستیم،
در عکس آدامز شاهد اسلحه ای که آن ژانرل در دست دارد هستیم،
هدف هردوی آنها کشتن است.
هردو عکس از یک هدف سخن می گویند: "مرگ"
هر دوی آنها مظنون به مرگ شده اند. دریغ از اینکه همه ی آنها مظنون به دوربین عکاس قرار گرفته اند.
ادی آدامز در بیانیه ای از عکس خود چنین گفت: ژنرال آن ویت کنگی را کشت، من هم ژنرال را کشتم، با دوربینم.هنوز هم عکاسی قویترین سلاح جهان است.مردم به عکاسان اطمینان دارند اما آنان به مردم دروغ میگویند، البته بدون دستکاری. آنها تنها نیمی از حقیقت اند. چیزی که عکاسها نمیگویند این است که اگر شما در آن لحظه، در آن مکان در آن روز حساس بودید و آن فرد را پس از آنکه یکی، دو تا یا سه تا آمریکایی را کشته میگرفتید چه میکردید؟
عباس عطار نیز چنین گفت : یکی گفت این زنه سلطنت طلبه. یک سری گرفتند و کتکش زدند، فرصت فکر کردن نداشتم. به عنوان یک عکاس فقط عکس گرفتم.
به تفکر من این دو عکس ارتباط نزدیکی به هم دارند با اینکه تاریخ دور از هم
گرفته شده اند اما عکسها تاریخ مصرف ندارند و در دوره زمانی متفاوت توصیف و تفسیر می شوند. قصد من توصیف و شباهت این دو عکس و ترکیب های مشترک در عکاسی بوده است و خود عکس ها بیانگو لحظه ها هستند.
پ.ن: بخش دوم در پست بعدی گذاشته خواهد شد.
نقد عکس از : میثم شریف میرانی