به زبان لودویک ویتکنشتاین نواختن موسیقی، رقص انگشتان انسانه. هر قطعهی موسیقی، سفری به درونه که یادآور خود واقعی هر شخصه.
وقتی دفترچه و کتاب نتها رو میذاری کنار و چشماتو میبندی این سفر شروع میشه. مضرابها رو دست میگیری و رقصشون روی سیم و چوب رو میبینی. ما سنتوریها سکوت میکنیم و فقط اون قطعه تو سرمون پلی میشه. به دنبال رویاهامون تو دنیای بیرون نیستیم. اون تهِ قلبمون میگردیم دنبالش، همون جایی که فقط بعضی نتها میتونن لمسش کنن.
به زبان هیلمن به جای تعبیر رویا باید بذاریم که رویا ما رو تعبیر کنه اینجوری فرصت برای شناخت روحِ رویابین میسر و ممکن میشه. گاهی هنر، موسیقی و رویا گفت و گویی بین ما و خودمونه برای رسیدن به خود واقعیمون.