شهر من کجاست؟
شهر من
در خطوط چشمهای شرقی کدام آشناست؟
با تمام روزها غریبه ام
باغ بی پرنده
موج بی کناره
دشت بی بهار
انتظار . . . انتظار
کاش سهم من
از تمام کاخ ها و خاک ها
یک وجب بهشت
یک وجب پریدن از
سیم خاردار سرنوشت بود
از جنوب غرب،
تا شمال شرق
این بزرگراه های بی درخت
تیرهای بی پرنده ی چراغ برق
صبحها : خمار
شب : جنازهای میان شوره زار
صبح تا غروب
کار
کار
کار
روزهای خوب عمر من گذشت
بین این کتابها، مقالهها
در میان برگه های خانگی
جستجوی هیچ
در میان صفحه های پوچ
پلکهای من
زیر بار خستگی شکسته اند
خواب باش
دختر کویرهای پرستاره
آفتاب باش
تهران - ۲۹ آبان ۱۳۸۱