محمد فخارزاده
محمد فخارزاده
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

پادشاه دلقکان


مرد قد کوتاه،

نردبان را از زمین برداشت،

رفت از دیوار چین بالا

نعره زد:

اینک منم: آرش، سیاوش

(گوسفندان در چمنزاران خالی از علف مشغول)

- قله ها را فتح خواهم کرد شش بار از تمام نسل پیشین بیش

نردبان از دست او افتاد

کفتری بر قله اش بارید

ناگهان در زیر پاهایش علف رویید

گوسفندان سمت آن اعجاز چرخیدند

و خدایی نو تراشیدند

پادشاه دلقکان

شب را کلیدی کرد

گنج های نسل خواب آلوده را برداشت

عکس کاه و یونجه هرجا کاشت


نسل خالی

با خیالی می رود در خواب

کرم شبتابی برایش می شود

مهتاب


خرداد 87 - تورنتو

شعر نومحمد فخارزادهکانادا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید