ویرگول
ورودثبت نام
mfazeli114
mfazeli114
خواندن ۸ دقیقه·۵ سال پیش

دولت علیه کرونا: شبکه‌ساز، اطلاع‌رسان، اجماع‌ساز، محلي‌انديش و مقتدر

محمد فاضلي – عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي

من معتقدم همه دولت‌ها در مقابل چالش کرونا به مشکلات جدي برخواهند خورد. نوام چامسکي زبان‌شناس و فيلسوف آمريکايي معتقد است دولت‌هاي امروز جهان براي انجام کارهاي کوچک، خيلي بزرگ هستند و براي انجام کارهاي بزرگ خيلي کوچک هستند. ايده چامسکي اين است که دولت آمريکا براي مثال مي‌تواند ظرف دو هفته عراق را اشغال کند، اما همين دولت قادر نيست براي تغيير اقليم يا ايجاد ثبات در خاورميانه و خود عراق کاري انجام دهد. بخشي از اين شکست دولت‌ها در مقابل مسائلي نظير تغيير اقليم يا ايجاد ثبات در خاورميانه، نتيجه بدخيم بودن اين گونه مسأله‌هاست. من بارها در نوشتارها و سخنراني‌ها، و حتي اخيراً مخصوص بحران کرونا در يک فايل صوتي، توضيح داده‌ام که مسائل بدخيم، تعريف دقيق و راه‌حل‌هاي شناخته‌شده‌اي ندارند، فناوري غلبه بر آن‌ها مشخص نيست و موفقيت در حل مسأله نيز تابع هماهنگ شدن و تغييرات رفتاري در انسان‌هاي بي‌شماري است. دولت‌ها دقيقاً در مواجهه با اين مسائل است که عيار توانمندي‌شان آشکار مي‌شود.

دولتي که مي‌خواهد مسأله بدخيم را حل کند - و به عبارت دقيق‌تر مي‌خواهد آن‌را تعديل کند زيرا اين گونه مسائل راه‌حل‌هاي قطعي ندارند و احتمالاً هرگز از بين نمي‌روند بلکه کم و زياد مي‌شوند – بايد قابليت‌هايي داشته باشد که اکثر دولت‌هاي جهان از آن‌ها بهره اندکي دارند و اين يکي از تبيين‌هاي فروماندگي و ناکارآمدي دولت‌ها در مقابل اين گونه مسائل است. پاسخ پرسش چامسکي درخصوص فروماندگي و ناکارآمدي دولت‌ها در واقع تا اندازه زيادي در اين امر نهفته است که فناوري و راهکار اشغال عراق، هزاران سال است که بر بشر مکشوف است (کاربرد شديد نيروي نظامي)، نياز به هماهنگي ميان‌بخشي هم ندارد (نيروهاي نظامي قادرند اين کار را مانند همه آن‌چه در طول تاريخ انجام داده‌اند، به سرانجام برسانند) و نيازمند تغيير رفتار ميليون‌ها انسان هم نيست، کافي است نيروهاي نظامي با تکيه بر تجهيزات، درست عمل کنند اما مسائلي مثل غلبه بر کرونا اصلاً چنين خصايصي ندارند.

غلبه بر کرونا راه‌حل و فناوري شناخته‌شده‌اي ندارد که بر سر آن اجماع باشد. هر راهکاري از قرنطينه گرفته تا کاربرد نيروي قهري عليه کساني که بي‌مسئوليت رفتار مي‌کنند، تعطيل کردن يا اطلاع‌رساني براي ارتقاي آگاهي و بهداشت عمومي، و بسته‌هاي حمايت اقتصادي و اجتماعي از آسيب‌ديدگان کرونا محل مناقشه‌اند. شکست دادن کرونا نيازمند هماهنگ عمل کردن سازمان‌هاي مختلف از بخش‌هاي بهداشتي و درماني تا سازمان‌هاي اقتصادي، شهرداري‌ها و حتي نيروهاي نظامي و انتظامي، راهنمايي و رانندگي، و سازمان‌هاي مردم‌نهاد است. همين نيازمندي‌هاي غلبه بر کرونا را که کنار هم بگذاريم، معلوم مي‌شود که دولت بايد خصايص زير را داشته باشد.

اول. دولت بايد تسهيل‌گر ارتباط همه سازمان‌ها و کنشگراني باشد که قرار است براي غلبه بر کرونا با يکديگر همکاري کنند. دولت بايد در نقش «تسهيل‌گر شبکه‌ساز» عمل کند. شبکه‌ها حداقل در اين سطوح بايد ساخته شوند: 1. شبکه افراد-افراد (افراد مهم تأثيرگذار، تصميم‌ساز و تصميم‌گير بايد با دستورکار مشخص به يکديگر وصل شوند)، 2. شبکه افراد-سازمان‌ها (افراد تأثيرگذار با دستورکار مشخص بايد به سازمان‌هاي مؤثر بر بحران کرونا وصل شوند)، 3. شبکه سازمان‌-سازمان در حکومت (شبکه‌اي متشکل از سازمان‌هاي نظير وزارت بهداشت، وزارت کشور، شهرداري‌ها و ... بايد شکل بگيرد)، 4. شبکه سازمان‌هاي عمومي-خصوصي (شبکه‌اي متشکل از سازمان‌هاي درون حکومت و بخش خصوصي که در امور مختلف از جمله تمهيد کردن کالا و خدمات فعاليت مي‌کنند)، 5. شبکه سازمان‌هاي حکومتي - سازمان‌هاي مردم‌نهاد. اين شبکه‌ها در حکومت‌هاي باظرفيت و توانمند تاحدود زيادي از قبل وجود دارند و پيدايش و قوام‌شان نشان‌دهنده سطوح مختلف توسعه‌يافتگي است، اما اگر حکومتي فاقد اين شبکه‌هاست، بايد دولت در لحظات بحراني به عنوان تسهيل‌گر ساخت اين شبکه‌ها عمل کند. اين بدان معناست که دولت بايد در ستاد مقابله با کرونا تيم‌هاي انديشه‌ورزي داشته باشد که اقدامات ضروري براي تعديل بحران را شناسايي کرده و ارتباطات شبکه‌اي لازم براي پيشبرد آن اقدامات را تعيين کنند و بر اساس آن‌ها نسبت به شبکه‌سازي اقدام نمايند.

دوم. شبکه‌هايي که طراحي و ساخت‌ آن‌ها را دولت تسهيل‌گري مي‌کند، براي آن‌که مؤثر عمل کنند به داده‌هايي نياز دارند که برخي از آن‌ها موجود است و برخي ديگر را بايد به سرعت توليد کرد. داده‌هاي موجود و آن‌ها که توليد مي‌شوند بايد به سرعت در اختيار بخش‌هايي از شبکه گذارده شوند که به آن‌ها احتياج دارند. افراد و سازمان‌هاي شبکه نيز بايد سازکاري براي اعلام نيازمندي‌هاي داده‌اي خود و به همان ميزان نيز بايد ظرفيت‌هايي براي تحليل داده‌ها و توليد آن‌ها به اطلاعات داشته باشند. دولت در اين‌جا نقش تسهيل‌گر اشتراک‌گذاري داده‌ها را بازي مي‌کند. اين نقش در شرايطي که سازمان‌ها معمولاً در مقابل به اشتراک گذاشتن داده‌ها مقاومت مي‌کنند بسيار اهميت دارد. دولتي که اين چنين داده‌هايي را به اشتراک مي‌گذارد، توليد مي‌کند و ظرفيت‌هاي پردازش آن‌ها را پديد مي‌آورد، هم‌چنين بايد به ابزارهاي اطلاع‌رساني مجهز باشد. آن‌چه دولت انجام مي‌دهد (اعم از شبکه‌سازي و داده‌پردازي) بايد با جامعه به اشتراک گذاشته شود. جامعه بايد در جريان آن‌چه انجام مي‌گيرد باشد تا هم ظرفيت‌هاي کنش فردي بر اثر دريافت اطلاعات ارتقا يابد و هم جامعه اعتماد پيدا کند که دولت در حال کار کردن است. اين مهم است که هر اقدامي با هدف اعتمادسازي صورت بگيرد. هيچ مسأله بدخيمي در شرايط بي‌اعتمادي حل نمي‌شود زيرا بي‌اعتمادي مانع جدي رويکرد همه‌با‌هم به حل مسأله است که در مواجهه با مسائل بدخيم حياتي است.

سوم. دولت با ترکيبي از تسهيل‌گري براي همکاري بين‌شبکه‌اي، توليد و به اشتراک‌ گذاشتن داده‌ها، ارتقاي ظرفيت‌هاي تحليل‌گري داده‌ها و اطلاع‌رساني شفاف که تا حدي عليه ظرفيت‌هاي بالقوه تعارض بين‌سازماني عمل مي‌کند، به علاوه همه سازوکارهايي که در دسترس دارد تا گفت‌وگوي اجتماعي فراگير با جامعه را پيش ببرد، در نقش يک اجماع‌ساز عمل مي‌کند. همان گونه که در ابتداي يادداشت نوشتم، مسائل بدخيم همگي راه‌حل‌هايي مناقشه‌برانگيز دارند. قرنطينه يک شهر يا تعطيل کردن را در نظر بگيريد. مخالفان و موافقان بسيار دارد و هر کدام به جوانبي از پي‌آمدها اشاره مي‌کنند که سود و زيان‌شان اغلب ناشناخته است و فقط در چارچوب تجربيات شخصي تصميم‌سازان و تصميم‌گيران معنادار به نظر مي‌رسند. اگر دولت به خوبي کار توليد و داده‌پردازي را پيش ببرد، داده‌ها و تحليل آن‌ها را به اشتراک بگذارد و گفت‌وگوي اجتماعي درباره آن‌ها را شکل دهد، بخت بيشتري براي اجماع حاصل مي‌شود. اين کارها بايد در کوتاه‌ترين زمان ممکن صورت گيرند بالاخص در شرايطي که از قبل رويه‌هاي مشخصي براي تصميم‌گيري و اقدام وجود ندارد يا حتي تصميمات اخذشده بر اساس رويه‌هاي سازماني و حکومتي پيشين به بن‌بست رسيده‌اند. دولت بايد همه ابزارهاي اجماع‌سازي خود را به‌کار بگيرد. فرماندهي واحد بعد از طي ‌شدن فرايندهاي اجماع‌سازي، کليدي راهگشا در اين امر است.

چهارم. کرونا به مانند بقيه مسائل بدخيم، ماهيت محلي دارد. سازوکار شيوع کرونا در قم با رشت تاحدودي – حداقل در مراحل ابتدايي – فرق مي‌کند. حرم مقدس حضرت معصومه در قم هست اما در رشت نيست، بنابراين اقدام براي پيشگيري نيز در اين دو شهر متفاوت است. فرهنگ‌ها، سازمان اقتصادي و قدرت‌هاي مؤثر بر فرايند پيشگيري در سطح محلي عمل مي‌کنند. اشتباه بزرگ آن است که براي مسأله‌اي بدخيم که در طول مدت عمر خود تغيير شکل مي‌دهد (و در خصوص کرونا به‌طور خاص حتي ممکن است علاوه بر تغيير صفات و خواص اپيدمي کرونا، خود ويروس نيز جهش کند و خواص آن تغيير کند) نسخه‌هاي ملي و يکدست پيچيده شود. محلي‌انديشي و محلي عمل کردن در خصوص مسأله کرونا به معناي ضرورت دادن اختيارات ويژه به استانداران براي اقدام محلي است. در واقع همه کارهايي که تاکنون برشمردم، بايد در سطح محلي توسط استانداران تکرار شود. يعني ساختن شبکه، داده‌پردازي و اجماع‌سازي در سطح محلي توسط استانداران و مقامات محلي تکرار شود. بزرگ‌ترين شبکه‌اي که دولت بايد رهبري کند، شبکه‌اي از شبکه‌هاي ساخته‌شده در سطح ملي و سطوح استاني است. اين کلان‌شبکه است که واکنش ملي و هم‌زمان محلي در برابر اپيدمي کرونا را ممکن مي‌کند.

پنجم. دولتي/حکومتي که ظرفيت‌ها و اقدامات برشمرده‌شده در بندهاي اول تا چهارم را در خود بروز دهد و حتي اگر تاکنون ايجاد نکرده بايد سريعاً نسبت به ايجاد آن‌ها اقدام کند، بايد مقتدر باشد. ماکس وبر جامعه‌شناس آلماني تعريفي از دولت دارد که دقيقاً در اين لحظه از تاريخ ايران معنا مي‌يابد. دولت موجوديتي سازماني است که اقتدار اعمال خشونت مشروع را در محدوده سرزميني مشخصي داراست. دولت بايد اقتدار خود را در سطوح مختلف نشان دهد. هر تصميمي که از درون شبکه‌هاي ايجادشده، به کمک داده‌هاي توليد و پردازش‌شده، در فرايندهاي اجماع‌سازي بيرون مي‌آيد و در مقياس ملي و محلي متناسب‌سازي شده است، بايد با اقتدار اجرا شود و دولت از حق اعمال خشونت مشروع خود براي اجراي آن‌ها استفاده کند. بديهي است تصميماتي که خروجي فرايندهاي چهارگانه شبکه‌سازي، داده‌پردازي، اجماع‌سازي و محلي‌انديشي نباشند، چنان با واقعيت ناجور و ناسازگار درمي‌آيند و چنان از نظر مجريان‌شان نادرست و نامعقول جلوه مي‌کنند که ظرفيت دولت براي اجراي آن‌ها به حداقل مي‌رسد و در اصل مشروعيت اجرا را از دست مي‌دهند. اقتدار محصول شعار، فرياد يا خشونت در عمل نيست، محصول فرايند است.

حتي اگر بر اساس تجربه چين وضعيت آينده را برآورد کنيم، بايد منتظر باشيم که بحران کرونا در دو سه ماه آينده نيز کشور را درگير کند. هيچ زودگذري در اين بحران نيست و بنابراين اگر دولت و نظام تاکنون نسبت به ظرفيت‌سازي مطابق آن‌چه در اين نوشتار آمده است اقدام نکرده‌اند، و چنان‌که عقلاي قوم اين چنين رويکردي را عاقلانه مي‌انگارند، نسبت به تکميل و عملياتي کردن آن اقدام کنند. بديهي است در پيش گرفتن چنين رويکردي نيازمند به‌کار گرفتن افرادي است که نسبت به حل مسأله تعهد داشته باشند، تمام‌وقت درگير اين مسأله شوند، از ظرفيت‌هاي ذهني لازم براي درک و پيشبرد اين رويکرد برخوردار باشند و اختيارات کافي براي دنبال کردن آن در اختيارشان قرار گيرد. گام بعدي تبديل کردن هر يک از وجوه اين پيشنهاد به طرح و برنامه عملياتي است که گام به گام آن به دقت تشريح شده باشد. اين نکته را هم بايد در نظر داشت که چنين رويکردي براي همه وجوه مسأله يعني در درجه اول خود اپيدمي کرونا و کنترل کردن شيوع آن با اولويت سلامت جامعه و جان شهروندان، و در درجات بعدي براي کنترل عواقب اقتصادي، اجتماعي، سياسي و امنيتي آن ضروري است.

سخن آخر اين‌که مي‌دانم عمل کردن بر اساس آن‌چه در اين متن آمد تا چه اندازه دشوار است، اما نقطه اميدواري اين است که حکومت‌ها درست در لحظاتي که در مقابل مسائلي پيچيده نظير کرونا قرار مي‌گيرند، فرصت مي‌يابند تا باورها، رويه‌ها و عملکردهاي کهنه و پوسيده خود را دور بريزند و به ناکارآمدي رويه هميشگي ايمان بياورند يا مشروعيت گذشته چنان فرو بريزد که راهي جز بازنگري باقي نماند. اين لحظات تاريخ‌ساز هستند. درست در لحظه فروريزي کهنه و پوسيده است که چشم‌اندازي از تعديل مسأله و قابليت‌سازي از مسير موفقيت در بهبود مسأله ظهور مي‌کند، اعتمادبه‌نفس ايجاد مي‌شود و انرژي عاطفي از بهبود در مسأله، کنشگران زيادي را به حرکت وامي‌دارد، اعتماد و دانش خلق مي‌شود و جهان ذره ذره تغيير مي‌کند. مهم اين است که روش‌هاي کهنه حل مسأله فروبريزند و کنشگران اين فروريزي را باور کنند و نکوشند به هر قيمتي آن‌را سر پا نگه داشته و نمايش از موفقيت ارائه کنند.

محمد فاضلیویروس کروناکرونادغدغه ایران
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید