همهی آدمای روی کره زمین برای خودشون عقایدی دارن، حتی کسی هم که به چیزی عقیدهای نداره، اونم یه عقیده محسوب میشه :)
حالا این باور ها و عقاید افراد از راه های متفاوتی در ذهنشون شکل میگیره و مستحکم میشه.
بعضی وقتا باور هایی که ما داریم اکتسابی نیست، یعنی چی؟! خب اکتساب از ریشهی "کَسَبَ" بر وزن اِفتعال در زبان عربی میاد و اینطور میشه گفت که فرد چیزی رو خودش کسب میکنه و خودش دنبالش میره.
به نظر من عقاید یه سری از ما که ایرانی هستیم، از نظر دینی مذهبی، اکتسابی نیست، یعنی ما خودمون نرفتیم پی تحقیق و جستوجو و خودمون تصمیم بگیریم تا مسلمون باشیم.
+ یعنی تحمیل شده بهمون؟! نه راستش، در واقع یه سری چیزا به فرهنگ گره میخوره و از دوران طفولیت ما با اون فرهنگ مواجه میشیم و ازش تاثیر میگیریم.
یه نمونه خیلی ساده، همین ماه محرم و عزاداری امام حسین (ع)، خب تقریبا همهی مردم ماه محرم تو مراسمات حضور دارن و شرکت میکنن، اگه دقت کنید، مستقل از عقاید مردم که واقعا مسلمون باشن یا نه، همه حال و هوای محرم میگیرن؛ چرا؟! خب چون عزاداری امام حسین از قدیم الایام جزئی از فرهنگ و رسوم ماست.
+ خب که چی؟! من به شخصه خیلی دیدم از افرادی رو که در همین ماه عزاداری آقا امام حسین (ع)، میان و عزاداری میکنن (ایشالا که قبول باشه عزاداریهاشون، ما نمی تونیم قضاوت کنیم)، ولی بعد از هیئت یا مراسم میرن پی همون عادات ناپسند قبلی خودشون :(
روایت هست که امام حسین (ع) دلیل قیام خودش رو اینطور میگه: من برای امر به معروف، نهی از منکر و ادامه سیرت جدّم قیام کردم.
خب امام حسین علیه ظلم دوران خودش قیلم کرد تا تو بعد از هیئت نری دوباره همون کارای ناجورت رو تکرار کنی! خب اون افراد چرا بی تفاوت هستن نسبت به کارشون در حالی که برای نوهی پیامبر اسلام عزاداری میکنن؟! به نظر من اینجا پای عقیدهی اکتسابی میاد وسط... فرقه بین باوری که آدم خودش کسبش کنه تا باوری که یه چیز رایج باشه و همه از اون پیروی کنن.
خیلی از ما جوانان و نوجوانان از بچگی با یه سری عقاید مذهبی که ریشه در فرهنگ ما داشتن بزرگ شدیم و بهشون پایبندیم، ولی گاهی اوقات من خودم یه سری جاها خلاء احساس می کنم و از سرتا پا شبیه علامت سوال میشم.
برای همین بر خودم لازم می دونم تا مستقل از جملهی: (من مسلمونم)، برم و کتابای دینم از جمله قرآن کریم، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و کلی کتابای دیگه که خیلی هامون اسمشون رو هم نمیدونیم، رو بخونم و مطالعه کنم، بخونم تا عقیدهی خودم رو ریشه دار کنم؛
خیلی از ما به خودمون میگیم مسلمون، ولی در عمل واقعا کردار و گفتارمون خیلی با چیز هایی که در دین اسلام گفته شده اختلاف داره و اصلا مطابقت نداره، (خودم رو عرض می کنم).
خب من عقایدم اکتسابی نبوده...
اگه بنگلادش بودیم چی؟!
+ یعنی چی؟! خب اگه مثلا من و شما تو کشوری مثل بنگلادش به دنیا میومدیم اون موقع بازم بلد بودیم نماز بخونیم یا مثلا برای امام حسین عزاداری کنیم یا اصلا مسلمون بودیم؟! نه قطعا...
چون اونجا مردم یه عقاید دیگهای دارن و شاید بر فرض مثال اگه من ایران به دنیا نمی اومدم، الان بودایی، مسیحی یا... بودم.
پس شرایط محیطی و فرهنگی خیلی تاثیرگذاره.
اگه یه فردی از کشور مثل آمریکا پیدا کنید که مسلمون شده باشه، خیلی از من و شما (در واقع خودم)، بهتر به اصول دینش عمل می کنه و پایبنده.
+ اون که کشورش اسلامی نبوده!! دقیقا!! به خاطر اینکه خودش رفته دنبال عقایدش و باور هاش، برای همین متعهده نسبت به وظایف دینیش.
+ ما چیکار کنیم؟! ماهم مثل همون در حد توانمون باید سعی کنیم درباره دین مون تحقیق کنیم و دربارش مطالعه کنیم تا صرفاً رو هوا از چیزی پیروی نکنیم و آگاهانه باشه.
اینکه ما کشورمون جمهوری اسلامیه و ما هم عمدتاً مسلمونیم، دلیل نمیشه خودمون رو از مطالعه اصول دینی تبرئه کنیم! باید آگاه باشیم از عقیدهای که داریم و دربارش مطالعه کنیم!