داستان فیلم خوک با اتفاقات عجیبی آغاز میگردد، قاتلی سریالی در شهر به راه افتاده و در حال بریدن سر کارگردانان مشهور است آنهم کارگردانانی که هیچ سنخیتی چه از نظر سبک هنری و چه از نظر عقاید و اعتقادات با یکدیگر ندارند. ابراهیم حاتمی کیا، رخشان بنی اعتماد، مانی حقیقی و… از جمله کارگردانانی هستند که در این فیلم توسط قاتل سریالی به نام خوک کشته شدهاند!
حسن کسمایی با بازی حسن معجونی که کارگردانی دیگر در دنیای این فیلم است، از کشته شدن سایر کارگردانان و اینکه قاتل چرا به سراغ او نیامده ناراحت است. گویا این قتلها نوعی توجه و معروفیت است که باعث برانگیخته شدن حسادت این کارگردان سرخورده شده است. کارگردانی که خود را از سایرین بالاتر میداند اما در عمل مدتی است کمکار شده و با ساخت تیزرهای تبلیغاتی آنهم درباره حشرهکشها امورات خود را میگذراند. در همین نقطه میتوان به ماهیت کنایی فیلم پی برد؛ وقتی صحبت از حسادت و مطرح شدن میگردد، پای هیچ عاملی جز فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در میان نخواهد بود. فضایی که درواقع قاتل فیلم هم به نوعی تداعی کننده آن است.
همه تابهحال شاهد اتفاقاتی که در شبکههای اجتماعی برای افراد مشهور و سلبریتیها پیش آمده بودهایم؛ از حواشی و شایعات گرفته تا هجوم کاربران و طرفداران در حمایت یا نثار فحش به یک چهره. درواقع تمامی این اتفاقات فضای مجازی، در فیلم به صورت یک قاتل درآمده که به هیچکس مخصوصاً افراد مشهور رحم نکرده و همه آنها را با هر عقیده و تفکری به این قتلگاه میکشاند.
البته این فضا شاید در ظاهر آنچنان هم بد و کریه نباشد، زیرا در هرصورت باعث مطرح شدن و درواقع نوعی قهرمان سازی از این افراد میگردد؛ افرادی که احتمالاً در واقعیت آنچنان هم لایق قهرمان سازی نیستند اما در این فضای مجازی با ظاهرسازی و نمایش، تبدیل به یک شخصیت مهم میگردند. اتفاقی که از قضا حسادت سایر افراد را برمیانگیزاند، افرادی که مانند شخصیت اصلی داستان در زندگی واقعی سرخورده شده و دوست دارند هر طور که هست خود را دوباره در بین مردم و کاربران مطرح کنند؛ حتی با ورود به قتلگاهی که در آنجا ممکن است سرشان از بدن جدا گردد!
فیلم خوک در کنار نمایش زندگی مضحک برخی هنرمندان روشنفکر، به تأثیرات شبکههای اجتماعی بر این نوع زندگی نیز پرداخته است. تأثیر بالای این شبکهها بر روی افکار و ذهن برخی هنرمندان و طرفدارانشان تا جایی پیش خواهد رفت که دیگر قوانین دنیای واقعی در این دنیای مجازی اعتباری نخواهند داشت. مثال این اتفاق هم در آنجایی از فیلم میتوان دید که کاراکتر اصلی بهدلیل اتهام قتل بازداشت شده و بعد از اثبات بیگناهیاش از زندان آزاد میگردد، اما خبر بازداشت و اتهام او آنچنان در شبکههای اجتماعی پیچیده که دیگر کسی خبر آزاد شدنش را باور نکرده و همه او را قاتل میپندارند. به قول خود شخصیت اصلی، در این شبکهها به نوعی دادگاه غیررسمی برای او برپا شده و احکام متفاوتی هم برایش صادر گردیده است؛ مجازات هم شامل انواع فحشها و بدرفتاریهای مجازی است تا پخش اخبار جعلی از او در رسانههای دیگر مانند شبکههای ماهوارهای.
بنابراین حسن کسمایی یعنی کارگردان سرخوردۀ داستان فیلم، تمام تلاشش را برای تغییر فضا و بازگشت دوباره محبوبیتش انجام میدهد. او سعی میکند تا با ظاهرسازی اقدام به قتل خود کند تا با پخش تصاویر این اقدام الکی در شبکههای اجتماعی، همانند دیگر کارگردانان به قتل رسیده، محبوبیتش را بازگرداند. اقدامی که اتفاقاً جواب داده و با پخش شدن تصاویر الکی از قتل این کارگردان، دوباره او را سر زبانها انداخته و از او که چهرهای منفور شده بود به فاصله چند روز یک قهرمان محبوب میسازد. امری که امروزه در شبکههای اجتماعی به یک روال عادی تبدیل شده است؛ قهرمان سازیهای الکی!