فنآوریهای ارتباطی(در اینجا شبکههای اجتماعی و اپلیکیشنهای پیامرسان تحت وِب) مرزهای جوامع ما را از طریق مرتبط نمودن مسائل محلی با جهانی، گسترش دادهاند اما حضور در این جوامع آنلاین بدون خطر نیستند. بسیاری از دستههای متنوع افراد، بهویژه زنان و رنگینپوستان، خشونت سایبری را تجربه میکنند. در میان فنآوریهای رسانههای اجتماعی مانند توییتر و فیسبوک، خشونت سایبری فراگیر شده است. به نظر هوچان وبلاگ نویس فمینیسم: مطمئناً دیده شدن بیشتر، بستری برای سوءاستفاده بیشتر خواهد بود.
این مورد برای همۀ زنان صادق است اما برای زنان سیاهپوست دو برابر. متأسفانه محتوای اینترنتی بهشدت نژادپرستانه و مملو از انواع سوءاستفادهها و خشونت سایبری شده است. هیچ راهی برای مقابله با تصاویر و انحرافات نژادپرستانه، خشونت سایبری و تهدیدات خشونتآمیز وجود ندارد. این ترسناک و دردناک است و بعد از اینکه گوشی را خاموش کردید یا لپتاپ خود را بستید با شما باقی میماند.
بنابراین، در دورههای آموزش فنآوریهای نوین و رسانههای اجتماعی دیجیتال که برای معلمان تدارک دیده میشود باید رویکرد انتقادی در مورد تکنولوژی گنجانده گردد. بدین صورت تجارب آنلاین انعطافپذیر خواهند شد و از فضای معمول و عرف شبکههای اجتماعی که پیشتر توصیف شد فاصله میگیرند. استفاده از رسانههای اجتماعی بهعنوان یک ابزار آموزشی و همکاری با دیگران در فضای جهانی منافعی دارد. با این حال، معلمان باید مسئولیت اخلاقی خود را در قبال دانش آموزان در نظر بگیرند و آگاه باشند که این فضاها احتمالاً ناامن هستند و خشونت سایبری دانش آموزان را تهدید میکند.
محققان در حال حاضر از فناوریهای رسانههای اجتماعی بهویژه توییتر، در آموزش معلمان استفاده میکنند. بهطور خاص، توییتر دارای امکانات فراوان برای معلمانی است که به دنبال تعامل با جوامع آنلاین هستند.
با توجه به تکنولوژیهای جدید رسانههای اجتماعی، کلنر و شِیر یک رویکرد سواد رسانهای انتقادی را پیشنهاد دادند که در آن از تعلیم و تربیت گرفته تا عمیقترین مسائل مانند قدرت و بیعدالتی یا برتری نژاد سفید، مافیای سرمایهداری، همجنسگرایی و دیگر افسانههای ظالمانه وجود دارد. نظریۀ “سواد رسانهای نقادانه” رویکرد چندلایهای دارد. در این طرح به فنآوریهای نوظهور پرداخته شده و خواستار تمرکز بر نحوه تدریس رسانههای جدید از طریق یک دیدگاه نقادانه با نگاه به ارتباطات جهانی، فرهنگعامه و فناوری میباشد.
رِینگُلد نیز متوجه شد که فهم رسانههای اجتماعی بهعنوان سواد جدید تبدیل به یک ضرورت شده است. از دید او، سواد رسانههای اجتماعی را میتوان به این صورت طبقهبندی کرد؛
۱- توجه کردن: توجه ما در هنگام کار با رسانههای اجتماعی بیشتر به چه چیزهایی جلب میشود؟
۲- مشارکت: کشف اینکه که چرا و چگونه ما در فضای آنلاین مطلب ارسال میکنیم و همچنین درک مفاهیم جهانی مشارکت آنلاین.
۳- همکاری: توجه به نقش ما در فضاهای “به اشتراکگذاری” که بخشی از جوامع آنلاین است.
۴- آگاهیِ شبکه: آگاهی نسبت به طرز کار ابزار شبکههای اجتماعی.
۵- رویکرد نقادانه: توانایی تشخیص مطالب بیارزش یا مضر در مواجهه با دسترسی سرسامآور به اطلاعات.
کار رینگلد چارچوب حیاتی برای درک سواد رسانههای اجتماعی را ایجاد کرد و پیروان او در پی برخورد با ایدئولوژیهای غالب در فضای سایبری که منجر به بیعدالتی و یا خشونتهای نژادپرستانه اینترنتی میشوند، برآمدند.
با بررسی موارد مطرح شده در بحثهای مربوط به سواد رسانهای نقادانه و گفتمان سواد رسانهای، هیچ گفتار روشنی در مورد تجربۀ قرار گرفتن در معرض خشونت سایبری وجود ندارد. چنین بحثهایی در رشتههای دیگر مانند تعامل انسان- رایانه مطرح شده است.
لوسی کاپلر و سومارا نیاز به رویکرد اخلاقی در مواجه با تجربیات آنلاین را مطرح نمودند. بحث آنها این بود که چگونه فضاهای جدیدی که ضرورت سواد رسانه ای را ایجاب مینمود، ما را مجبور نمودند سواد دیجیتالی خود را بالا ببریم تا بتوانیم روشهای اخلاقی و همدلانه با افرادی که در فضای آنلاین اینترنت با آنها روبرو هستیم را شناسایی کنیم. زیرا کاربران در دنیای مملو از انواع رسانههایی که در آنها داستانهای زندگی واقعی مردم در ساختارهای ساختگی ارائه میشوند، باید به دیگران براساس چهارچوبهای این فضا پاسخ دهند. به این معنی که آنها باید رفتار خود را بر این اساس شکل دهند که افراد آنلاین لزوماً شخصیتهای خیالی نیستند، بلکه افراد واقعی هستند؛ وضعیتی که نیاز بهنوعی اخلاقگرایی متفاوت دارد.
تحقیقات انجام شده در زمینۀ سایبر فمینیسم و رسانه که عمدتاً بر چگونگی سو استفاده از زنان در فضای مجازی و بهخصوص توییتر متمرکز است، به درک این واقعیت نائل آمده که این فضاها مملو از خشونت علیه زنان هستند. هِین والد معتقد است خشونت سایبری شامل «سخنان تنفرآمیز، تهدید، آزار و اذیت، اظهارات جنسی، ادبیات رکیک و فحاشانه و زورگویی اینترنتی» میباشد، در حالی که، جِین این اصطلاح را بهطور خاص با عبارت «زهر الکترونیک»(e-bile) تعریف میکند: «خشونت سایبری عبارت است از زبان رکیک و بهشدت موهن، حاوی تصویرسازیهای صریح و بیپروا از خشونت جنسی» و زهر الکترونیک عموماً در «پاسخ به فعالیت فمینیستی و دستاوردهای فمینیستی» تولید میشود.
محققان تلاش کردهاند تا با درک رفتار افرادی که مورد سوءاستفاده قرار میگیرند و خشونت سایبری را تحریک میکنند، خشونتهای سایبری را درک کنند. این محققان پیشنهاد کردند که بهعنوان یکی از سرفصلهای اساسی سواد رسانهای، افراد باید نسبت به انگیزههای تخریبکنندگان و مطالب و ترولهای تولید شده توسط آنها با مشخصات فوقالذکر آگاهی یابد. این ممکن است به “بهبود اثرات منفی” بر روی افرادی که هدف خشونت و نفرت پراکنی سایبری قرار گرفتهاند کمک کند. به عبارت دیگر، شاید با درک انگیزههای مجرمان، بتوان اثرات روانشناختی نامطلوب را کاهش داد.
با این حال، این فقط افراد قرار گرفته در معرض خشونت سایبری نیستند که در خطر قرار دارند. کوالسکی و ویتاکر یک طبقهبندی از سوءاستفاده اینترنتی تألیف کردند تا بتوانند انواع سوءاستفاده سایبری موجود را درک کند. گروههای شناسایی شده توسط آنها عبارت است از: ۱- نوجوانانی که اقدام به سوءاستفاده از همسالانشان کرده بودند. ۲- افراد تازهواردی که با قلدری سایبری بیگانه بودند و ۳- اقلیتهای مذهبی یا قومی که مورد سوءاستفاده و بدرفتاری سایبری قرار گرفته بودند.
آنها همچنین شاهدان این انواع سوءاستفاده را مورد بررسی قرار دادند؛ کاربران آنلاین شاهد سوءاستفاده اینترنتی از همتایان و آزار و اذیت افراد ناشناخته هستند. دادهها نشان میدهد بزرگسالانی که شاهد سوءاستفاده اینترنتی بودند کمتر احتمال داشت آن را بهعنوان سوءاستفاده واقعی در نظر بگیرند زیرا «افرادی که در فضای آنلاین میشناختند بهطور مرتب قربانی آزار و اذیت سایبری قرار میگرفتند».
طبق گزارش مرکز تحقیقاتی پیو، عاملان دو سوم(۶۶ درصد) آزار و اذیت آنلاین در شبکه اجتماعی غریبه هستند و قربانیان خود را نمیشناسند. در گزارش پیو در مورد آزار و اذیت آنلاین، «۴۰ درصد از کاربران به صورت شخصی در اینترنت مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند، در حالی که ۷۳ درصد شاهد رخ داد آن نسبت به دیگران» بودهاند.
مهمترین نکته تحقیقات پیو این بود که احتمال مشاهدۀ آزار و اذیت آنلاین توسط سفیدپوستان نسبت به آمریکاییهای آفریقایی یا اسپانیایی بیشتر بود. نفرت پراکنی نیز گرچه ممکن است به مرحلۀ «خشونت سایبری» نرسد، اما اثرات درازمدت قرار گرفتن در معرض موارد آزار و اذیت آنلاین ممکن است موجب تقویت تبعیض علیه گروههای آسیبپذیر شود.«
آگولرا کارنِرِرو و عزیز بر سر این نتیجه با یکدیگر موافقند که: «بهطورکلی هدف از سخنان نفرت پراکنانۀ اینترنتی، عادیسازی گفتار نفرتانگیز و قابلپذیرش نمودن تنفر نسبت به گروههای هدف است». «شاهد خشونت بودن» میتواند به عادیسازی نفرت و تبعیض کمک کند و برای مثال، مهم است بدانیم هنگامی که دانش آموزان پیشدبستانی در خارج از فضاهای امن شبکههای یادگیری حرفهای آموزشی قدم میگذارند، احتمال آسیب وجود دارد. همانطور که برسون و فرون بهدرستی میدانستند، «غوطهور شدن دانشجویان در عصر دیجیتال به معنی ظهور شاهدان جدید مشکلات اجتماعی در جهان مجازی است».
سواد رسانهای نقادانه در آموزش معلمان بسیار مورد نیاز است، زیرا فضای رسانههای اجتماعی بیطرف نیستند. دانش آموزان نیاز به استراتژی و ابزار لازم برای کار در این فضاها دارند. باوجود پیشرفتها و قابلیتهای شگفتانگیز رسانههای اجتماعی، این فضا نمیتواند بهسادگی جایگزین فضای سوادآموزی واقعی شود. طراحی رسانههای اجتماعی انتشار خشونت را تسهیل میکند و به همین دلیل تا زمانی که «الگوهای پنهان قدرت در آنها آشکار نشده یا بهتدریج به حالت عادی در نیامده است» مورد انتقاد است.
منبع: researchgate