ویرگول
ورودثبت نام
محسن قلی‌زاده کیسمی
محسن قلی‌زاده کیسمیپژوهشگر،مدرس و مشاور کسب و کار؛ www.mgholizadehk.ir
محسن قلی‌زاده کیسمی
محسن قلی‌زاده کیسمی
خواندن ۴ دقیقه·۷ ماه پیش

داستان چهار ستون پادشاهی برند

روزی روزگاری، در دنیایی که اقیانوس‌های بازار پهناور و بی‌رحم بود و امواج سهمگین رقابت، هر روز کشتی‌های بی‌شماری را به کام خود می‌کشید، تاجری جوان به نام "رؤیا" سودای ساختن بزرگترین و باشکوه‌ترین کشتی تجاری را در سر داشت. کشتی‌ای که نه تنها در برابر طوفان‌ها تاب بیاورد، بلکه نامش بر سر زبان‌ها بیفتد و بندر به بندر، افسانه‌اش نقل شود.

اما رؤیا نمی‌دانست از کجا آغاز کند. اقیانوس اطلاعات، گیج‌کننده‌تر از امواج اقیانوس بازار بود. تا اینکه آوازه بانویی دانا به گوشش رسید؛ پروفسور ماریا ایزاگوئر، که می‌گفتند نه تنها نقشه‌ی راه‌های پنهان اقیانوس را می‌داند، بلکه راز ساخت کشتی‌های فناناپذیر را نیز در سینه دارد.

رؤیا با هزار امید و بیم، به دیدار بانو ماریا شتافت. بانو ماریا در برجی بلند نشسته بود که از پنجره آن، تمام جهان تجارت همچون نقشه‌ای زیر پایش هویدا بود. با لبخندی که رد سال‌ها تجربه در آن نشسته بود، به رؤیا گفت: "پس تو سودای پادشاهی بر امواج را داری؟ راه سخت است، اما ناممکن نه. بسیاری کشتی ساختند و غرق شدند، چون تنها به ظاهر بسنده کردند. اما من با استادان بزرگ، هزاران کشتی را در بیش از پنجاه اقیانوس و بر اساس هفتاد ستاره راهنما بررسی کردیم و به نقشه‌ای رسیدیم: نقشه‌ی پادشاهی بر چهار ستون بنا می‌شود."

و آنگاه بانو ماریا، پرده از راز برداشت:

"اولین و مهم‌ترین ستون، 'تمایز' است. این نه فقط یک ویژگی، بلکه روح طوفان‌خیز کشتی شماست؛ آن چیزی که شما را از تمام کشتی‌های دیگر در اقیانوس متمایز می‌کند. به آن می‌گویند 'تمایز پرانرژی'، چون باید آنقدر قدرتمند باشد که بادبان‌های شما را با نیرویی وصف‌ناپذیر به پیش براند. کشتی‌هایی که غرق شدند، هیچ‌کدام ستون تمایز محکمی نداشتند؛ شبیه قطره‌ای در اقیانوس بودند که به چشم هیچ‌کس نمی‌آمدند. تمایز، ستون خیمه‌ی پادشاهی شماست. بدون آن، خیمه‌ای در کار نیست، فقط پارچه‌ای بی‌مصرف بر زمین." اغراق در کلامش هویدا بود، انگار که تمایز، مرز بین هستی و نیستی یک کشتی بود.

"اما تمایز به تنهایی کافی نیست، ای رؤیا. کشتی تو می‌تواند منحصربه‌فردترین بادبان‌ها را داشته باشد، اما اگر ندانی به کدام سو بروی، گم می‌شوی. ستون دوم، 'مرتبط بودن' است. این ستون، قطب‌نمای قلب مشتری شماست. تمایز شما باید با نیازها، خواسته‌ها، نگرانی‌ها و آرزوهای کسانی که قرار است سوار کشتی‌تان شوند یا با آن تجارت کنند، گره خورده باشد. مرتبط بودن به تو می‌گوید کدام ویژگی منحصربه‌فردت را برجسته کنی و کدام را نه. این ستون، پلی است میان یگانگی تو و دنیای مشتری؛ پلی که اگر نباشد، کشتی تمایزت، بی‌هدف در اقیانوس سرگردان خواهد ماند."

"اکنون به ستون سوم می‌رسیم: 'علاقه'. این ستون، نه فقط دوست داشتن، بلکه احترامی عمیقاست که مشتریان برای کشتی تو قائل می‌شوند. این احترام، زمانی ساخته می‌شود که در هر موج و طوفانی، به تمام قول‌هایی که داده‌ای، عمل کنی. هرگز بهانه نیاور! هر وعده عمل شده، آجری است بر دیوار اعتماد. و این اعتماد، لنگرگاه فولادین وفاداری است. کشتی بدون لنگر وفاداری، در هر نسیمی به این سو و آن سو کشیده می‌شود و بالاخره در ساحل بی‌تفاوتی پهلو می‌گیرد. این مهم‌ترین وظیفه تو به عنوان کاپیتان است که این لنگر را محکم نگه‌داری." استعاره‌ی لنگر وفاداری، سنگینی مسئولیت را به دوش رؤیا می‌انداخت.

"و اما آخرین ستون، 'دانش' است. این ستون، چراغ دریایی درخشان نام شماست بر پهنه‌ی تاریک اقیانوس. مهم نیست کشتی تو چقدر بی‌نظیر و قابل اعتماد است، اگر هیچ‌کس از وجودش خبر نداشته باشد، افسانه‌ای ساخته نخواهد شد. باید ویژگی‌های متمایز کشتی‌ات را آنقدر، و با روش‌های گوناگون، بازگو کنی که در ذهن هر دریانورد و مسافری حک شود؛ مانند نقشی ابدی. درست نند کشتی 'دوراسل' که آنقدر از 'طول سفر بی‌نهایت' خود گفت، که هر وقت کسی نیاز به سفری طولانی داشت، ناخودآگاه نام آن کشتی در ذهنش جرقه می‌زد. دانش، نام تو را بر نقشه‌ها ثبت می‌کند و به دوردست‌ها می‌رساند."

بانو ماریا سخنانش را به پایان رساند. چشمانش همچون ستاره‌های راهنما می‌درخشیدند. "ای رؤیا، این چهار ستون، نه تنها پایه‌های کشتی تو، بلکه ستون‌های پادشاهی تو در اقیانوس بازارند. بدون یکی، دیگری لنگ می‌زند و دیر یا زود، طوفان‌ها تو را خواهند بلعید. کشتی خود را بر این چهار اصل بنا کن، و آنگاه خواهی دید که چگونه نامت، افسانه‌ای جاودان در تاریخ اقیانوس تجارت خواهد شد."

رؤیا، با ذهنی روشن و دلی سرشار از امید، از برج بانو ماریا پایین آمد. او دیگر یک تاجر ساده نبود؛ او کاپیتانی بود که نقشه‌ی گنج پادشاهی برند را در دست داشت. و چنین بود که رؤیا، کشتی خود را بر چهار ستون محکم بنا نهاد و نامش نه تنها در اقیانوس بازار ماندگار شد، بلکه به افسانه‌ای برای نسل‌های بعد تبدیل گشت.

برندینگبازاریابیکسب و کارآگاهی از برندرشد کسب و کار
۳
۰
محسن قلی‌زاده کیسمی
محسن قلی‌زاده کیسمی
پژوهشگر،مدرس و مشاور کسب و کار؛ www.mgholizadehk.ir
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید