روی یک تکه کاغذ نوشته بود، "تنهایی وجودم را گرفته است. نفسم دیگر در نمی آید. کسی با من مهربان نیست. واژه هایم معنایشان را گم کرده اند. سنگینی واژه ها تنم را خسته و فرتوت کرده است. " پشت میزش نشسته بود و تند تند پک های محکمی به سیگارش می زد. بلند شدم و اتاق را گز کردم. نگرانش بودم. شرایطش جوری نبود که بشود به حرفش کشاند. جواب هایش کوتاه و موجز بود. جوری که نشان می داد علاقه ای به حرف زدن ندارد. رفتم پشت میزش و دستی به شانه هایش کشیدم. نمی دانم چه فکری می کردم ولی شانه هایش را می مالیدم که خسیتگی اش در برود. برگشت گفت : "همیشه خوب بلدی حالم رو خوب کنی."
چشمکی بهم زد. وقتی دید که نگرانش هستم دلش را به رویم باز کرد. " می دانی حجاب واژه ها و آدم هاست که از پایم انداخته" . گفتم " می دانی؟ واژه ها در مقصد ارتباطی مان و در هجوم تصاویر ذهنی مخاطب مان، تنها و بی کس اند. ما هر لحظه به همه آدم ها دسترسی داریم چرا باید فکر کنیم که تنهاییم؟ ترس ما از تنهایی واژگان، موجب یاس ارتباطی مان می شود. "
خودش را جمع و جور کرد و صندلیش را به سمتم چرخاند. ادامه دادم " کاش می شد به نظام تصاویر پناه ببریم. تصاویر چیز های مشترکی هستند به نظرم. تصاویر اگر به خودیِ خود گیرا باشند تو را از هجوم به لغت نامه ها بی نیاز می کنند. واژه ها باعث گسترش تنهایی می شوند. تصاویر به زبان خیال سخن می گویند و ارتباط را معنا می بخشند. اما واژگان بی پناه و تنهایند. معلوم نیست اگر زیاد در بدن و روح مخاطب تزریق شوند چه بلایی سرشان می آید. اعتمادی بهشان نمی شود کرد. "
وقتی می خواست فکر کند و حرف مهمی بزند. دست هایش را گیر می انداخت و عمیق نگاه می کرد. گفت: " چه کسی گفته عکس، نقاشی و شکل به تصاویر ذهنی دیگری ارجاع نمی شوند؟ در یک عکس که تفنگی کشیده شده باشد ممکن است یک نفر آن را به قتل هفته پیش که شهردار سابق، زنش را در حمام کشت، نسبت دهد و آدمی دیگر آن را به چند سال قبل و سوء قصد مداح معروف وصل کند. تصاویر هم در ذهن مخاطبشان تنهایند. زمانی که به مرحله پردازش در ذهن دریافت کننده می رسند، دسترسی ای به فرستنده وجود ندارد. اتفاقا به نظرم کار از زبان ها و اشارات و تصاویر فراتر می رود. هرچند که حریم خیال پاک تر از حریم گاها لوث کلمات است و تا اینجایش با تو موافقم، اما مساله اصلی ارتباط است. ارتباط باید در سطح درست بدون در نظر گرفتن لغت نامه های ارتباطی شکل بگیرد. ارتباط باید در بی واژگی و بی تصویری برقرار شود. تلاش برای برقراری روابط در سطح کلمات، تلاش مذبوحانه ایست. استفاده بیش ار حد از کلمات برای ایجاد دنیای تصویری مشترک به هیچ وجه امنیت و حسِ ارتباط صحیح را برقرار نمی کند. تنهایی مثل الانِ من، زمانی گلوی آدم را می گیرد که ارتباطات بی واسطه ای برای آدم اتفاق نمی افتد. آدمی که خیلی خرج کند، آدم بازنده است. بلد نبوده جای درست خرج کند. "
پیشش رفتم و دستی به سرش کشیدم. خندیدم و لپ هایش را کشیدم." کَچَل خاااان!"