تو را چیزی نجات نخواهد داد مگر چیزی شبیه به معجزه
و راستش را بخواهی بزرگترین معجزه ی آدمی، شکست ناامیدی است
درست همانجا که فکر میکنی به اتوبوس نمیرسی و باز چند قدم می دوی
درست همانجا که رابطه ای را از دست رفته می بینی ولی یک بار دیگر شاخه گلی برایش میخری
درست آنجا که می دانی عزیزت فوت شده و کسی گوشی را بر نخواهد داشت و باز تماس میگیری
درست همانجا که می دانی ورشکست شده ای ولی برای آخرین بار به دفترت می روی و یک چای پشت میزت می نوشی
درست همانجا که برای آخرین بار از شهری که دوست داری خارج می شوی ولی باز هم در اخبار هواشناسی، دمای آنجا را چک می کنی
درست همانجا که می دانی که چیزی یا کسی، دیگر نیست، نخواهد بود ولی یکبار دیگر تلاش می کنی، در همان لحظه تو معجزه کرده ای، تو امید خلق کرده ای
چیزی که بشر با آن پرواز کرد
شب را روشن کرد
به فضا رفت
عضو قطع شده را از نو پیوند زد
و هزار کار شگفت انگیز دیگر کرد
اگر روزی صاحب فرزندی شدی نامش را امید بگذار، یا اگر برای گلدان مورد علاقه ات خواستی نامی انتخاب کنی، نامش را امید بگذار یا اصلا نام سالاد یا غذای مورد علاقه ات را "امید" بگذار و به دیگران بگو من هفته ای سه بار "خوراک امید" می خورم
هر چه را که می خواهی، هر که را می خواهی، ولی حتما و حتما چیزی را در اطرافت داشته باش که نامش امید باشد
بگذار کلمه "امید" در خلال روزها و ساعتهای زندگی دائما دور و برت تکرار شود
بگذار بدانی که همیشه امید معجزه ای هست
بگذار برایت تکرار شود که امید بزرگترین معجزه ای است که می توانی رقم بزنی
بگذار میان اینهمه دلیل برای نبودن، نشدن، نرسیدن، نخواستن، ندیدن در دلت شعله ای باشد برای ادامه زندگی، در مغزت جرقه ای باشد برای حرکت.
می دانی، امید، اولین جرقه است و آخرین شعله ...
دلت گرم!