میرحسین آل محمد
میرحسین آل محمد
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

پفک؛ شوخی شوخی؛ هایده !

پیرمرد پفک دوست
پیرمرد پفک دوست


مثل همیشه، مانند خوره ها بلیط صندلی پشت راننده را از سایت خریدم تا تمام مسیر زل بزنم به جاده
جاده برایم مفهومی شبیه زندگی دارد!

صندلی های عقب نشسته بود
آمد جلو و دید که شاگرد سرش را گذاشته روی داشبورد و به سختی خودش را بیدار نگه داشته
با فارسی شکسته بسته به راننده گفت”اوستا اگر اجازه بدی این جوون بره جای من بخابه من تا خوده مقصد پا به پات میشینم و حرف میزنم برات”
راننده گفت رضا پاشو برو جای حاجی بخواب

حاجی حدودا شصت و پنج سالی داشت
کت کهنه و ته ریش سفید؛ رندِ و خسته روزگار
اولین توقف بین راه رفت و بزرگ ترین پفک مغازه بین راهی را خرید
راه که افتادیم به راننده گفت پفک گرفتم دوتایی بخوریم با هم حال کنیم
راننده نگاهش کرد و گفت با پفک !؟
گفت اگر بخای حال کنی با نفس کشیدن هم حال میکنی
پفک را باز کرد و تعارف کرد
مشغول شدند به پفک خوردن
اوستا گفت حاجی حرف بزن برامون سر دماغ بشیم و راه کوتاه بشه بگو ببینیم دنیا دست کیه چند تا بچه داری
حاجی گفت قبل از ۹۷ یا بعد از ۹۷؟
اوستا گفت چطور؟
حاجی گفت از اولیل ۹۷ خدا با ما شروع کرد به شوخی
تعطیلات عید بود که معلوم شد دخترم
سرطان داره به پاییز نرسید که کنج مریض خونه رفت پیش خدا
ننه اش که عشق اول و آخرم بود طاقت نیاورد اونم به اخر پاییز نرسید که دق کرد (با انگشت های پفکی اش اشکش رو پاک کرد و گفت خلاصه ۹۷ خدا شوخی های بدی با ما کرد.

الان من موندم و یک کره خر که همه دنیامه ولی اونم تومور داره توی کله اش بهش میگم پدرسگ سیگار نکش برای اون زهر ماری توی کله ات بده ولی مگه به خرجش میره میگه میخام زودتر برم پیش مامان و ابجی
همش دلم آشوبه نکنه این اسفند ماهی دوباره خدا باهام شوخی اش بگیره
خودمم یکبار شوخی شوخی سکته مغزی کردم خنده خنده شش ماهی زمینگیر بودم تازه تازه از جام پاشدم.

همش میگم اگر توله سگ بمونه برام ایندفعه شوخی شوخی که نه جدی جدی براش زن میگیرم
من از پشت سر شاهد همه گفت و گوها هستم و با خودم فکر میکنم گاهی زندگی چه شوخی های تلخی با ما می کند که همه جای ادم از آن به بعد جدی جدی درد می کند.
چند دقیقه بعد هر کدام در احوالات خودمانیم

-پیر مرد انگشتان پفکی اش را لیس میزند
-راننده به سیگارش پک سنگینی می زند
-شاگرد شوفر روی صندلی حاجی خوابیده است
-و من شوخی شوخی فکرهای جدی جدی رهایم نمی کند -هایده بعد از سالها ترک زندگی در هندزفری ام می خواند سلام سلام آی زندگی سلام...

در راه تبریز ۷اسفند ۹۸
۴:۲۰ صبح
#زندگی #هزارماجرا #mirhosseinalemohammad

طنزسفرهایدهزندگی
یک جهان نُقصان به یک ارزن کمال آویخته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید