ساخت بازی به صورت مستقل کار بسیار دشواری است. در این مسیر رئیسی نخواهید داشت که به شما بگوید چه کاری باید انجام شود و سعی کند شما را در مسیر درستی هدایت کند. یا اکثر روزها همکاری در اطرافتان نخواهید دید تا برای عصر با هم قرار دیدن فیلم یا فوتبال بگذارید.
به عبارت دیگر در اکثر روزها تنها همدمی که دارید کامپیوتر تان خواهد بود که به وسیله آن می خواهید محصولی تولید کنید که شاید ماه ها یا سال ها به طول بیانجامد. در طول این مدت باید سعی کنید در مسیر درست باقی بمانید و هر روز به بهترین شکل کار هایتان را به اتمام برسانید. همواره این احتمال می رود که در این مسیر تمرکز تان را از دست دهید و روزهای متعددی را بدون بهره وری به پایان برسانید یا حتی به طول کامل، پروژه را رها کنید.
حدود 8 سال است که به تنهایی مشغول بازی سازی هستم. هرچند در واقع به طور کامل تنها نبوده ام (همیشه با طراحان صدا و موسیقی همکاری کرده ام ) اما اکثر دوران بازی سازیِ مستقل م را در خانه و به تنهایی به برنامه نویسی، طراحی بازی و پیاده سازی بخشِ هنری پرداخته ام.
و در این مسیر متوجه شدم که کار کردن به تنهایی چالش های فراوانی دارد.
چگونه در این مسیر متمركز باقي بمانم؟ چگونه انگیزه کافی برای ادامه کار را کسب کنم؟ چگونه در حین ساخت این بازی که حداقل دو سال زمان لازم دارد، از مسیر اصلی خارج نشوم؟ چرا باید به خودم زحمت پوشیدن لباس رسمی یا حتی شلوار بدهم ؟ آیا می توانم تمام روز را در رختخواب بمانم؟
البته بايد موضوعی را اقرار كنم: قبل از اینکه به صورت مستقل کار کنم، بیش از ده سال به عنوان تهیه کننده (Producer) در صنعت AAAبازی سازی مشغول به کار بوده ام. همیشه علاقه شدیدی به مدیریت پروژه و بهره وری داشتم. من از آن دسته افراد هستم که کتاب های مدیریت پروژه را به عنوان سرگرمی مطالعه میکند. همچنین به صورت فریلنس، مشاوره و آموزشِ مدیریت پروژه انجام میدهم. من در زمینه بهره وری یک نردِ به تمام عیار هستم !
این علاقه ی من به بهره وری، در دورانِ بازی سازی مستقل نیز از بین نرفت. من همواره از سایر بازی سازان و دولوپر ها می پرسم که چگونه کار میکنند و فرایندِ کاری خودم را مورد ارزیابی قرار می دهم تا بتوانم هر چه بیشتر در این زمینه پیشرفت کنم. این 5 نکته ای که در ادامه مطرح میکنم، نتیجه ی هشت سال کار، تحقیق و تجربه است:
به طور خلاصه بک لاگ همان لیست کارهایی است که باید انجام دهید. مهمترین کار در بالای این لیست و کم اهمیت ترین در پایین لیست قرار میگیرد و بسیار محتمل است که ترتیب لیست تغییر کند یا آیتمی حذف یا اضافه شود. بک لاگ در واقع نسخه ی بهتری از to-do list است.
می توانید بک لاگ تان را با شیت های اکسل طراحی کنید یا از نرم افزار های مخصوص این زمینه استفاده کنید (من از Pivotal Tracker استفاده میکنم که برای یک فرد یا تیم های کوچک رایگان است)، خیلی فرقی نمیکند از چه تکنولوژی و ابزاری استفاده کنید، تنها موضوعی که اهمیت دارد این است که بتوانید کارهایتان را به لیست اضافه کنید و این امکان فراهم باشد که دائما آن را آپدیت کنید.
موضوع مهم دیگر این است که بتوانید تعداد آیتم های بک لاگ تان را درست تخمین بزنید و محاسبه کنید. من ترجیح میدهم که کارها را تا حد ممکن کوچک در نظر بگیرم. وقتی در طول روز چندین کار را تکمیل میکنم و تیک آنها را به عنوان انجام شده میزنم، احساس خیلی خوبی دارم. اگر قرار باشد، بخش بزرگی را انجام دهم، حتما آن را به بخش های کوچکتری که به تنهایی قابل پیاده سازی هستند، تقسیم میکنم.
اگر در حال پیاده سازی قسمتی هستید و ناگهان ایده ی جدیدی در مورد بازی به ذهنتان رسید، کاری که در حال انجامِ آن هستید را متوقف نکنید، بلکه آن ایده را به بک لاگ اضافه کنید. پلیر ها در توییتر درخواست بخش جدیدی کرده اند؟ آن را هم به بک لاگ اضافه کنید. باگ جدیدی پیدا کردید؟ آن را هم به بک لاگ اضافه کنید. اگر اولویت انجام کارها تغییر کرد، فقط کافی است که ترتیب آیتم ها را در لیست جا به جا کنید. بک لاگ باید مانند یک موجود زنده، دائم در حال آپدیت و تغییر باشد.
اگر با چک کردنِ روزانه بک لاگ در صبح ها مشکل دارید، پیشنهاد من این است که در آخر هر روز این لیست را چک کنید، کارهای روز بعد را بررسی کنید و بگذارید وقتی به خواب میروید ناخودآگاه تان آنها رو مرور و بررسی کند. به این ترتیب وقتی از خواب بیدار می شوید، آماده ی شروع آن کارها خواهید بود.
بک لاگ نقشه ی راهتان خواهد بود. به شما میگوید که کجا هستید، پیش از این کجا بوده اید و به کدام سمت می خواهید حرکت کنید. اگر همواره از آن استفاده کنید،گم نخواهید شد.
آیا شب زنده دارید یا سحر خیز؟ آیا بعد از پایانِ کار روزانه که به خانه برمیگردید کاملا خسته اید و نمی توانید کار دیگری انجام دهید؟ آیا وقتی هم اتاقی یا خانواده تان اطرافتان هستند نمی توانید بر روی کار تمرکز کنید؟ آیا بعد از خوردن ناهار به حالتِ کما می روید ؟!
اینکه چه ساعتی بهترین زمان کار کردن تان است بسیار مهم و کلیدی است. پیدا کردن بهترین زمانِ کاری تان نیازمند آزمون و خطا و خود آگاهی بسیار زیاد است. اما هنگامی که از آن مطلع شدید، از آن مراقبت کنید و سعی کنید همواره در آن ساعات مشغول به کار شوید.
به شخصه بهترین زمانِ کاری من، صبح ها است و معمولا ساعت دو تمرکزم را از دست میدهم. اما بعد از ظهر ها اگر بلافاصله بعد از خوردن نهار به کار برگردم هم می توانم مفید باشم و ادامه کارم را پیش ببرم. اما عصر یا غروب دیگر کارایی ندارم! به راحتی تمرکز م را از دست میدهم و نمیتوانم مسائل پیچیده را حل کنم. به همین دلیل همیشه سعی میکنم از صبح ها نهایت استفاده را ببرم.
پیش از اینکه به صورت مستقل کار کنم، صبح ها ساعت 5 بیدار میشدم و روی پروژه های خودم کار میکردم. به این شکل قبل از شروع کار روزانه ام، حدود دو یا سه ساعت زمان داشتم تا پروژه هایم را پیش ببرم. البته چندین بار سعی کردم که عصر ها نیز روی بازی م کار کنم که همواره با شکست مواجه شد. ولی از زمانی که برنامه کار در صبح ها را انجام میدهم تا حالا یک روز هم برنامه ام را نشکستم.
در گذشته که هنوز خانه مستقل ونکوور (Vancouver Indie House) تعطیل نشده بود، اگر به آنجا سری میزدید متوجه میشدید که هر شخص ساعت و روش کاری مخصوص به خود دارد. بعضی ها دور میز صبحانه جمع می شدند و به صورت جمعی کار می کردند، در حالی که بعضی ها دیرتر از خواب بیدار میشدند و تا نیمه های شب در اتاق شان به تنهایی مشغول به کار بودند. در هر ساعتی از شبانه روز که به آنجا می رفتید، افرادی را مشغول به کار می دیدید.
نکته ی خوب این موضوع این است که وقتی در بهترین ساعات کاری تان مشغول به کار بوده اید میتوانید با خیال راحت بقیه روز را استراحت کنید و مطمئن باشید که در آن روز به بهترین و موثر ترین شکل روی بازی تان کار کرده اید.
یکی از بهترین شیوه ها برای متمرکز ماندن این است که هر روز تنها یک هدف داشته باشید.
انتخابِ یک هدفِ شفاف در روز، تفاوتی چشمگیر در بهره وری کارم ایجادکرده است و به نظرم بزرگترین پیشرفتی بوده که طی این چند سال در روش کار کردنم انتخاب کرده ام.
داشتن یک هدف، کمک کرده که از به تعویق انداختن کارها جلوگیری کنم، کارها را به شکل صحیحی به پایان برسانم و روی تنها هدفی که تعیین کرده ام متمرکز بمانم. اما بارها پیش می آید که وسوسه شوید چندین هدف انتخاب کنید، اما اصلا این کار را نکنید. نباید دو یا چند هدف برای آن روز در نظر بگیرید. تنها یک هدف داشته باشید و وقتی به اتمام رسید، آنگاه می توانید روی بخش دیگری کار کنید.
هدف باید منطقی و شدنی باشد و معمولا مهمترین آیتم یا گروهِ آیتم ها ی بک لاگ خواهد بود. هدف می تواند راه رفتنِ کاراکتر در پروتوتایپ بازی جدیدتان، اضافه کردن تایل ستِ محیط بازی پیکسل آرت تان یا ضبط کردن ویدیو از گیم پلی برای ساخت تریلر باشد. مهمترین نکته این است که شفاف و قابل انجام باشد.
اینرسی خلاقیت (Creative Inertia) حقیقت دارد و مفهوم آن نیز بسیار ساده است:
اگر هر روز کار میکنید، این احتمال بسیار وجود دارد که در آینده نیز به کار کردن ادامه دهید. اگر وقفه ای در کار روی آن پروژه ایجاد کردید، برگشتن و ادامه دادنِ آن پروژه بسیار سخت خواهد بود.
من شاهد این موضوع بوده ام که اینرسیِ خلاقیت بیش از هر عاملِ دیگری باعث مرگ پروژه های انفرادی شده است.
در تمام رسانه های خلاق رویداد هایی برای بهره بردن از اینرسی خلاقیت وجود دارد: هر روز ترسیم کن (DrawEveryDay)، من مینویسیم (AmWriting)، نقاشی روزانه (DailyPainting). همه ی اینها میخواهند به یک موضوع اشاره کنند: کار کردنِ روزانه روی مهارت تان، کلیدِ بهره وری و پیشرفت در کار است.
اگر شغل تمام وقت دارید، درگیر خانواده هستید، شرایط پزشکی خاصی دارید یا به هر شکلی سرتان شلوغ است و به سختی می توانید وقت تان را خالی کنید حتما در نظر داشته باشید که: یک ساعت کار کردن روی بازی تان در طول پنج روز بسیار بهتر از پنج ساعت کار کردن در یک روز است. زیرا شما همواره در حال حرکت کردن خواهید بود و پروژه تان در نهایت تکمیل خواهد شد.
به خاطر داشته باشید که اینرسی خلاقیت بسیار قدرتمند است. به آن احترام بگذارید، خودتان را برای آن آماده کنید و هنگامی که پس از هفته ها تعویق می خواهید دوباره سراغ پروژه تان برگردید ولی میترسید که آن را باز کنید، بدانید این اینرسیِ خلاقیت است که دارد شما را اذیت میکند، سپس پروژه تان را باز کنید تا نشان دهید رئیس کیست!
هیچ چیز سریعتر از باگ نمیتواند سرعت پیشرفت پروژه تان را بگیرد و مشکلات فراوانی برایتان ایجاد کند، مشکلاتی مانند اینکه: مانعِ پیاده سازی فیچرهای جدید شوند، با از بین بردن باگ های قبلی، باگ های جدیدی بوجود آیند و نهایتا لطمه وارد کردن به تجربه ی کاربری. پس تعلل نکنید و هر چه زودتر آنها را از بین ببرید. حتی دشوار ترین آنها و بخصوص آنهایی که هیچکس غیر از شما متوجه آن نشده است.
اگر در حال پیاده سازی قسمت پیچیده ای از بازی هستید و باگی پیدا میکنید، آن را به بک لاگ اضافه کنید و بعد سراغ آن بروند.
تلاش کنید که ساخت بازیِ بدونِ باگ، به عنوانِ یک نوع نگرش در ذهنتان شکل بگیرد و همواره سعی در پیاده سازی آن داشته باشید. این موضوع به شما این امکان را می دهد که بدون ترسِ از وجود باگ و با تمرکز بیشتری کارتان را پیش ببرید زیرا به زیرساخت و کد بیسی که روی آن کار میکنید مطمئن هستید. علاوه بر این هر زمانی که خواستید، می توانید یک دموی قابل بازی را ارائه دهید. در ضمن همواره سعی کنید که پیام های کنسول را جدی بگیرید و آنها را برطرف کنید.
این پنج نکته ای بود که به نظرم میتواند به بالا بردن راندمانِ اشخاص کمک کند. این نکات کاملا مستقل از همدیگر هستند و پیشنهاد میکنم که آنها را باهم انجام ندهید. اول با یکی از این ها شروع کنید و هر وقت وارد روتین کاری تان شد آنگاه سراغ بعدی بروید. اگر بخواهید تغییرات زیادی را یکباره انجام دهید، به احتمال زیاد نمی توانید هیچ تغییری ایجاد کنید.
منبع: Gamasutra
ترجمه شده در شماره 31 بازینامه