| محمدحسین |
| محمدحسین |
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

معرفی کتاب رضانام تا رضاخان

«انتشارات موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی»
«انتشارات موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی»


«بسم الله الرحمن الرحیم»

«رضانام تا رضاخان‌» از آن کتاب‌های تاریخی‌ست که سخت می‌شود زمین‌شان گذاشت. روایت جذاب هدایت‌الله بهبودی از حوادث سال‌های ۱۲۵۶ تا ۱۲۹۹ به شدت خواندنی‌ست. تازه‌ترین اثر نویسنده‌ی کهنه‌کار دفتر ادبیات و هنر مقاومت، زندگی‌نامه‌ی‌ رضاشاه پهلوی از تولد تا کودتاست. تک‌نگاره‌ای که با قلم روان و دلنشین نویسنده، کتابی‌ست شسته‌رفته و خوش‌خوان. حقیقتاً اعتراف می‌کنم از شدت حجم منابع کتاب یکه خوردم! هدایت‌الله بهبودی برای نوشتن این زندگی‌نامه به چند جلد کتاب رجوع کرده؟ نمی‌دانیم. اما با چند لحظه تورق کتاب برایمان مسجل می‌شود خروار خروار سند و مصاحبه و خاطره را زیر و رو کرده تا نگارش کتاب به نقطه‌ی پایان برسد. به جرأت می‌توان ادعا کرد مستندات کتاب بدجوری خوب ارائه شده است. از برای همین به جد می‌توان گفت نویسنده تلاشی ابرمردانه داشته!

کتاب با تولد رضا در مرکز آلاشت واقع در جنب کوه شروین سوادکوه به تاریخ ۲۹ اسفند ۱۲۵۶ آغاز می‌شود. سپس به شرح احوال داداش‌بیک و نوش‌آفرین، پدر و مادر رضا پرداخته می‌شود. در نخستین فصل کتاب روایت عجیبی درباره‌ی والدین رضاشاه از رضا رفیع، دوست نزدیکش نقل شده است:

«قبر آن مرحوم [داداش‌بیک] را پس از تجسس زیاد توانستم پیدا کنم. چون سنگ قبر ساییده شده بود، از رضاشاه تقاضا کردم اجازه داده شود آن را تعویض نمایم، ولی شاه اجازه نداد. محل قبر مادر رضاشاه هم معلوم بود و در چهارراه حسن‌آباد قرار داشت. رضاشاه هر روز از کنار این قبرستان کوچک در محله سنگلج رد می‌شد و البته همو نیز دستور ویرانی آن را داد.»

نگارنده در ادامه‌ی کتاب به نقل از امیراکرم/ چراغ‌علی خان پهلوی، پسرعموی پدر رضاشاه، زمان راه‌یابی او به قزاق‌خانه را ۱۲ سالگی دانسته است. طبق اسناد موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران سال‌های اولیه‌ی عضویت رضاشاه در قزاق‌خانه به کارگری، سربازی و نگهبانی از سفارت‌خانه‌های آمریکا و آلمان سپری شده است. نویسنده در ادامه به چشم‌گیرترین مأموریت نظامی «رضا شصت‌تیر» در بریگارد/تیپ قزاق اشاره می‌کند: «حمله به آذربایجان.» رضاخان در سفر اول گلوله‌های شصت‌تیر خود را به سوی مشروطه‌خواهان شلیک کرد و در سفر دوم به سمت مشروطه‌ستیزان.

می‌توان احتمال داد لقب «ماکسیم» یا «شصت‌تیر» از همین زمان، رفته‌رفته، پشت اسم رضاخان نشست. نقل غالب این است که مسلسل‌های ماکسیم در سومین سفر مظفرالدین شاه به اروپا به ایران آورده شد. بهار آورده است که یکی از این مسلسل‌ها به قزاق‌خانه داده شد.

با مطالعه‌ی این کتاب می‌فهمیم رضاشاه پهلوی رنگ مدرسه را ندیده بود، مأمور را با ع، ملازم را با ذال و ابلاغ را با قاف می‌نوشت! بهترین سرگرمی‌ او و هم‌قطارانش در قزاق‌خانه نوشیدن مشروبات الکلی بود؛ که در نهایت برای خودنمایی و اظهار شجاعت به بدمستی، قمه‌کشی و قرق‌کردن چهارراه‌های سرمحل ختم می‌شد. گفته شده در این مواقع یک قزاق دیگر را می‌فرستادند تا آن‌ها را از خر شیطان پایین بیاورد. اما در میان قزاق‌ها دو نفر بوده‌اند که از همه بیشتر در شوشکه‌کشی تبحر داشته‌اند و افراد عادی قزاق‌ از عهده‌ی آرام کردن آن‌ها برنمی‌آمدند؛ یکی از این دو نفر رضاخان بوده است.

در ادامه‌ی کتاب غروب قزاق‌خانه روسی و طلوع قزاق‌خانه انگلیسی روایت می‌شود. سپس به برکشیدن رضاخان توسط انگلیسی‌ها اشاره می‌شود. نویسنده به نقل از خاطرات ژنرال آیرون‌ساید می‌نویسد:

«مردی بود با قامتی به بلندی بیش از شش پا، با شانه‌هایی فراخ و چهره‌ای بسیار متمایز. نام او رضاخان بود. مردی که قرار بود بر سرنوشت کشورش تأثیری عظیم به‌جا بگذارد، رفته‌رفته در معرض توجه قرار گرفت. تصمیم گرفتیم که فوراً او را به طور موقت به فرماندهی بریگارد قزاق منصوب کنیم.»

نگارنده در ادامه‌ی کتاب تکانه‌هایی که به کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ منجر شد را موشکافانه بررسی می‌کند. از پیش انداختن سیدضیاءالدین طباطبایی برای پیاده کردن طرح کودتای سیاسی نظامی انگلیسی‌ها در ایران گرفته تا تردید‌های رضاخان و در نهایت هجوم قزاقان از قزوین به سمت پاییتخت از طریق گلوگاه شاه‌آباد. کودتایی که با دسیسه‌های انگلیسی نیاز چندانی به شلیک گلوله نداشت. کودتایی که انگلیسی‌ها برای به سرانجام رسیدنش هورا کشیدند اما واکنش مردم ایران به آن همان جمله‌ی کوتاهی بود که با مداد روی اعلامیه‌ی «حکم می‌کنم» رضاخان می‌نوشتند: «گُه می‌خوری!»


«محمدحسین بیات»

۱۲ / مهر / ۱۴٠۱

رضاشاهپیشنهاد کتابتاریخانگلیسکتاب
معتقد به ولایت مطلقهٔ فقیه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید