ویرگول
ورودثبت نام
| محمدحسین |
| محمدحسین |
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

هیچ چیز آنجا نیست

پنج جستار درباره صداهایی که از طبیعت نمی شنویم
پنج جستار درباره صداهایی که از طبیعت نمی شنویم


بسم الله الرحمن الرحیم

ششمین کتاب از مجموعه ی جستارهای روایی انتشارات اطراف، تازه ترین کتابی ست که خواند ام. کتاب هیچ چیز آنجا نیست، پنج جستار از نوشته های انی دیلارد درباره صداهایی ست که از طبیعت نمی شنویم.
جستارهای روایی به متن های غیر داستانی گفته می شود که لحنی شبیه به زبان شفاهی دارند. جستارهای روایی لحن صمیمی و صادقانه ای دارند و از طنزی ظریف نیز بهره می گیرند. نویسنده ی جستار روایی روایت شخصی خود را از اتفاقات شرح می دهد، تجربه های خود را از رخدادها روایت می کند و خواننده را در جستجوی حقیقت با خود همراه می کند.
جستارهای روایی جذابیت فوق العاده ای دارند و من هم با تصوری که از این ژانر داشتم کتاب انی دیلارد را خریدم. قبلا کتابی از او نخوانده بودم اما فکر می کردم از آن کتاب هایی خواهد بود که لحظه ای نمی توانم زمین بگذارمش. اما نوشته های دیلارد آن طور که فکر می کردم نبود. جستارهای او پر بود از بندهای از هم گسیخته و جملات نامنظم و بی ربط که خواننده را سردرگم می کرد. دنیایی که دیلارد روایت می کرد برای من مبهم و ناشناخته بود. به طوری که گاهی هر چه بیشتر تجربه هایش را شرح می داد، کمتر میتوانستم در ذهنم تصورشان کنم. دیلارد جایی گفته است برای نوشتن، مکان هایی را انتخاب می کند که نه پنجره داشته باشد، نه تزئینات. "تا تخیل بتواند در تاریکی به دیدار حافظه برود." شاید اگر دیلارد برای نوشتن جستارهای روایی فضای زنده ی طبیعت را انتخاب می کرد، نوشته هایش تا این حد مبهم نمی شد که برخی منتقدانش بگویند شاید نوشته هایش تحت تاثیرِ مصرف مواد مخدر بوده است. مترجم کتاب محمدملاعباسی جستارهای دیلارد را مانند خیال ورزی در عصر یک روز تعطیل می داند. اما به اعتقاد نگارنده جهان ذهنی دیلارد بیشتر شبیه احساسات موهوم و عجیب و غریب نیمه شب هستند. دیلارد راوی تجربه هایی ست شبیه خلسه؛ آن هم بعد از احساس ترس و وحشت از نشانه های شگفت انگیز طبیعت. در این مواقع چنین احساساتی کاملا طبیعی ست و همه انسان ها چنین لحظاتی را کم و بیش تجربه کرده اند. اما اگر این حال و هوای عجیب را که گاهی خودت هم نمی دانی دقیقا چیست، بیش از حد شرح بدهی خواننده نمی تواند با تو هم ذات پنداری کند. هنگام خواندن کتاب بارها متوجه شدم هر جایی از نوشته ها که دیلارد از ابهاماتِ موهوم فاصله می گیرد و روان، صمیمی و واضح تجربه هایش را می نویسد، فوق العاده تاثیرگذار می شود. این مسئله به خصوص در اواخر جستارهای "کسوف کامل" و "آموزش مکالمه به سنگ" به چشم می خورد. به نظر می رسد بزرگ ترین نقطه ضعف دیلارد همان است که تلاش می کند در تاریکی به سراغ تخیلاتش برود. شاید انی دیلارد هفتاد و پنج ساله بیشتر از هر چیز دیگری باید خودش باشد. دیلارد نباید فراموش کند دلش می خواست مثل یک درخت پالوسانتو در جزیره ای رو باد روییده باشد؛ تا بتواند خودش باشد، شاهدی کامل و نگاه کند، در سکوت و دست هایش را تکان بدهد. نیایش های کلیسایی که در گوشش زمزمه می شدند را به خاطر بسپارد که می گفتند: من نمی توانم نور بیافرینم؛ بیشترین کاری که از دستم ساخته است این است که خودم را در مسیر پرتوهای آن قرار دهم.

محمد حسین بیات
۲ / فروردین / ۱۳۹۹

کتابجستار رواییانتشارات اطرافانی دیلاردپیشنهاد کتاب
معتقد به ولایت مطلقهٔ فقیه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید