در نظام تعلیمی حاضر بر خلاف منهج علمی و آزاد فکری، تنها مکتب اجتهادی و منهج فقاهتی شیخ، محور درس و بحثهای حوزات علمیّه است که به قول آقای «نیک بین» فضای راکد و منجمدی ایجاد نموده است و گرفتار محدودیّت و تنگنای مهلکی شده چنان که از دیگر طوایف فکری حوزه شیعی اصلا بحثی نمی شود. این وضعیت سوال مهمی را پیش روی فقیهان ما گذارده است که "چرا سه کتاب را که همگی در یک دستگاه فکری سیر میکنند و تکرارکننده فضای منجمد و راکد متأثر از رسائل است، کنار هم قرار دادهایم؟ این در حالی است که میتوانستیم کتبی که هر کدام نماینده طیفی از طوایف فکری حوزه شیعی و طرحی از شیوههای مختلف علمورزی است، کنار هم قرار دهیم"(نیک بین، ۱۳۹۰: ۸۱). "اگر كسى به صورت اجمالى مطالب «فرائد الاصولِ» شيخ انصارى را از نظر بگذراند، خواهد ديد كه بخش عمدۀ اين كتاب به اصول عمليّه اختصاص يافته است. از چهار جلد آن (نشر مجمع الفكر) دو جلد مربوط به اصول عمليّه است. مخصوصاً استصحاب كه با تفصيل اعجابآورى به آن پرداخته شده است. به موازات اين حجم از پرداختن به اصول عمليّه در اصول، در فقه وى نيز با حجم قابل توجهى از استنادات به اصول مذكور مواجه مىشويم. كمتر مسئلهاى است كه شيخ در آنها به اصل عمليّهاى استدلال نكرده باشد"(رحیمی، ۱۳۹۸: ۲۵۵. 2). آری "اين دو كتاب نقش برجستهاى در پيشرفت علم فقه و اصول را به همراه داشت و سبب پديد آمدن مكتب نوين اجتهاد گرديد"(تسخیری، 1392: 126)؛ چنانکه آشنایی و انس عموم دانش آموختگان حوزه با این دو کتاب و نبود فضای آزاد علمی، این توهّم را برای اکثر حوزویان به وجود آورده است که شیخ، آخرین و بهترین و کاملترین نظریات اصولی را دارد.
در حالی که اولا این کتاب ها به عنوان کتاب درسی تألیف نشده "بلكه تاليف هريك به آهنگ آن بوده كه آرا و افكار مؤلف را در مسائل مختلف اصولى نشان دهد. و چه بسيار فرق است ميان اينكه كتابى را مؤلف به عنوان كتاب درسى تأليف كند و كتابى را به قصد بيان آخرين نظريات و تحقيقات و عميقترين و استوارترين آنها بنگارد"(اسلامی، 1387: 63. 1).
ثانیا اندیشههای نوین اصولی و فقهی بزرگان متأخر و معاصر مانند امام خمینی، نه تنها در حوزه فکری و علمی که در جهان واقع و بیرونی، شاهکار عظیم انقلاب و حکومت اسلامی را از حوزه علمیّه قم نه تنها به حوزویان و فقیهان که به همه جهانیان ارائه داد و تفکر فقهی، فلسفی، اجتماعی، سیاسی شیعی را وارد مرحلة جدیدی ساخت اما با تأسّف که در نصاب درسی حوزه های علمیّه کمتر از آن اثر و خبری است. به فرموده شهید مطهری: "ما از نظر فقه و اجتهاد در عصرى شبيه به عصر شيخ طوسى زندگى مىكنيم، دچار نوعى جمود و اعراض از مواجهه با مسائل مورد نياز عصر خود هستيم. ما نمىخواهيم زحمت گام بردارى در راههاى نرفته را كه عصر ما پيش پاى ما گذاشته به خود بدهيم. همه علاقه ما به اين است كه راههاى رفته را برويم و جادههاى هموار و كوبيده را بپيماييم. ما ترجيح مىدهيم راه هفتصد ساله حل شبهه ابن قبّه را طى كنيم و حال آنكه امروز صدها شبهه از شبهه ابن قبّه مهمتر و اساسىتر و وابستهتر به زندگى عملى خود داريم"(مطهری، 1372: 144. 20). این وضعیّت گونه ای دیگر از تقلید و تبعیّت است اگر نگوییم تقدیس و سلفیّت ...