هنر عشق ورزیدن
سلام. این ماه برای چالش کتابخوانی طاقچه کتاب هنر عشق ورزیدن اثر اریک فروم رو انتخاب کردم و یادداشت کوتاهی در رابطه با این کتاب مینویسم.
شاید از اسم این کتاب این طور به نظر برسه که هنر عشق ورزیدن یک کتاب راهکار محوره و قراره به ما به طور خودآموز دستورالعملی برای عشق ورزیدن بده. اما در حقیقت نظر اریک فروم اینه که عشق ورزیدن یک تجربه شخصیه و هر کسی خودش باید اون رو به تنهایی تجربه کنه و یاد دادنی نیست. پس اگر به دنبال یک خودآموز برای روابط عاشقانه باشید این کتاب اصلا گزینه مناسبی نیست.
توی این کتاب بحث میشه که آیا عشق ورزیدن یک هنره یا نه؟ اگه ما عشق ورزیدن رو یک هنر در نظر بگیریم پس اولا باید در مورد اون اطلاعاتمون رو افزایش بدیم و بعد برای بهتر شدن توی عشق ورزیدن تلاش و تمرین داشته باشیم. در همین راستا هم اریک فروم عشق رو از جنبههای مختلفی بررسی میکنه و راهی رو برای شناخت بیشتر عشق ورزیدن که اون رو یک هنر میدونه باز میکنه.
بعد از این که عشق ورزیدن رو از دیدگاههای مختلف مطالعه کردیم و شناخت مناسبی نسبت بهش پیدا کردیم نوبت میرسه به تمرین عشق ورزیدن که بخش خوندنی و دلچسب کتابه. البته همون طوری که اول این یادداشت گفتم قرار نیست اریک فروم یک چک لیست به ما بده که انجامش بدیم و در نهایت عشق ورزیدن رو یاد بگیریم. بلکه توی این قسمت هم بحثهای نظری خوبی در رابطه با ویژگیها و شرایط هنر عشق ورزیدن و مسائل جانبی اون میخونیم و این خود ما هستیم که باید شیوههای خاص خودمون برای عشق ورزیدن رو با توجه به تجربیات زندگیمون پیدا کنیم و به کار بگیریم.
یه نکته مهم دیگه در مورد این کتاب اینه که علاوه بر عشق ورزیدن که موضوع اصلی این کتابه لا به لای مطالب مطالب گستردهتری در مورد انسان و جامعه هم وجود داره و اگر به مسائل مربوط به انسان علاقهمندید میتونه براتون جالب توجه باشه.
ترجمه ای که من از این کتاب مطالعه کردم مربوط به شهناز کمیلیزادهست که توسط نشر سنگ منتشر شده. ترجمههای دیگه ای هم از این کتاب وجود داره ولی من همین ترجمه رو پیشنهاد میکنم که میتونید از این لینک خریداری و مطالعه کنید.
در پایان بخشی از این کتاب رو تقدیمتون میکنم و براتون زندگی ای سرشار از عشق آرزو دارم.
اگر من نتوانم در مورد بیگانگان واقعبین باشم، نمیتوانم بهدرستی در رابطه با خانوادهام واقعگرا و بیطرف باشم و به عکس. اگر بخواهم هنر عشقورزی را بیاموزم، باید در هر شرایطی واقعبین باشم و نسبت به مواردی که واقعبینی خودم را از دست میدهم، حساسیت به خرج دهم. باید تلاش کنم تفاوت تصویری را که از فردی و رفتارهایش دارم ـ تصویری که به سبب خودشیفتگیام تحریف شده است ـ با واقعیت او همان طور که هست، با وجود سلایق، نیازها و ترسهایم، مشاهده کنم. کسب ظرفیت مشاهدهٔ حقیقت هر چیز به طور عینی و تقویت خرد و منطق سبب میشود نیمی از مسیر موفقیت و دستیابی به هنر عشق ورزیدن را طی کنیم. ولی این واقعبینی و خرد باید در مورد تمام افرادی که با آنها در تماس هستیم، اِعمال شود. اگر کسی بخواهد واقعبینی خود را فقط به محبوب خود اختصاص دهد و فکر کند میتواند در مناسبات خود با دیگران آن را به کار نبندد، بهزودی پی میبرد هم از اینجا و هم از آنجا وامانده است.