سلام. برای چالش کتابخوانی طاقچه توی دی ماه رفتم به سراغ کتاب دوست داشتنی موضوع مرگ و زندگی از اروین یالوم و همسرش مریلین یالوم که تجربه شگفتانگیزی برام بود. تا پایان این یادداشت با من همراه باشید.
کتاب موضوع مرگ و زندگی همونطور که از اسمش مشخصه در مورد مرگ صحبت میکنه. اما این بار از زبان درمانگر نام آشنای اگزیستانسیال، اروین یالوم و همسرش مرلین. همسری که تشخیص قطعی سرطان اون رو از همیشه به مرگ، این آشنای ناشناخته نزدیکتر کرده. توی این کتاب شاهد پایان یک زندگی طولانی عاشقانه و البته پربار هستیم. اروین یالوم توی این کتاب به پیشنهاد و با همراهی همسرش رویارویی با بیماری و مرگ رو به تصویر کشیده. جدا از همه چیز این که توی این کتاب به شکلی اصیل و صادقانه از زندگی و مرگ میخونیم برای من خیلی جالبه. اون هم از زبان کسی که تمام عمر از این مفاهیم گفته و نوشته و به نوعی اینجا جاییه که جهانبینی اروین یالوم بی هیچ پوششی مطرح میشه و صمیمیت و عاطفه عجیبی داره که توی هیچ کدوم از کتابهای قبلیش به این شدت ندیدیم. اینجا ما با یالومی رو به رو میشیم که بدون سانسور تمام افکارشو مینویسه و به ما اجازه میده توی یکی از حساسترین دورههای زندگیش به عمیقترین افکارش دسترسی داشته باشیم و این خیلی ارزشمند و آموزندهست. شاید کمتر جایی تا این حد بیپرده در مورد مرگ بخونیم.
توی این کتاب با یالوم همراه میشیم تا ببینیم آیا توصیههای روان درمانگر توی زندگی خودش چه جایی داره. این باور که یک درمانگر خودش نباید دچار هیچ اضطراب و سردرگمی باشه به چالش کشیده میشه و البته میتونیم ببینیم یک زندگی پخته میتونه چه پایانی داشته باشه. توی این کتاب هم لحظات مثبتی هست که غبطه میخوریم به زندگی و عشقی که این زوج تجربه کردن، هم لحظاتی که ما هم شریک سوگواری اروین یالوم برای همسرش میشیم که دیگه از نیمههای کتاب در بین ما نیست.
کمتر کسی هست که هرگز مشغولیت ذهنی در مورد مرگ نداشته باشه. این کتاب میتونه برای همه افرادی که در مورد زندگی و مرگ فکر میکنن و سوالهای ذهنی زیادی دارن مفید باشه. مخصوصا اگر کسی عزیزی از دست داده یا به هر دلیلی خودش رو به مرگ نزدیک میبینه خوندن این کتاب میتونه براش کمک کننده باشه.
این کتاب چندین ترجمه به فارسی داره که به نظرم ترجمه دکتر سپیده حبیب که پیش از این هم کتابهای یالوم رو ترجمه کرده از بقیه ترجمهها بهتره. این نسخه رو میتونید از این لینک خریداری و مطالعه کنید.
در پایان براتون زندگی ای عاری از حسرت آرزو میکنم و توجهتون رو به بخشی از این کتاب دوست داشتنی جلب میکنم.
هر دو ما احساس میکنیم که زندگیمان را تمام و کمال زیستهایم. از تمامی اندیشههایی که برای آرام ساختن بیماران بیمناک از مرگ به کار میبردم، هیچ یک به اندازهی این اندیشه که یک زندگی عاری از حسرت و پشیمانی بسازید، قدرتمند نبوده است. من و مریلین هر دو عاری از حسرت هستیم، ما به تمامی و متهورانه زندگی کردهایم. مراقب بودیم که اجازه ندهیم فرصت اکتشاف از دستمان بگریزد و اکنون زندگی نازیستهی کمی باقی گذاشتهایم.