چند ماهی از شیوع کرونا نگذشته بود که آموزش مجازی به شکل جدی نقل محافل شد. تجربههای نسبتا ناموفق در مدارس، کیفیت پایین تدریس در دانشگاهها با ابزارهایی که بیشتر اساتید و دانشجویان تا قبل از این حتی اسمشان را هم نشنیده بودند، مشکلات عدیده معلمان برای کار با آنها، نگرانی در مورد تقلب دانشآموزان و دهها مسئله دیگر آموزش مجازی را به بحرانی بزرگ تبدیل کرده بود.
سال تحصیلی به پایان نرسیده بود که سخن از تحول و شیوهای جدید در تدریس به میان آمد. حمایت از برخی پیامرسانها و تبلیغات زیاد، آموزش مجازی را پلی به سوی آینده معرفی کرد.
جدای از همه پیشرفتهایی که بعضا جزئی بودند و یا در پشت سدِ نبودِ زیرساخت متوقف شدند، شرکتها و استارتاپهای بسیاری برای ماهی گرفتن از آب گل آلود، وارد فضای آموزش مجازی شدند. غافل از آینده تلخی که احتمالا انتظارشان را میکشید.
پیامرسان شاد و پشت سر آن، دهها پیامرسان یا پلتفرمهای اموزشی نظیر آزمونسازها، بانکهای سوالات و... شکل گرفتند تا قدرت و بزرگی را در آموزش مجازی جستوجو کنند.
رقابت شکل گرفته میان پلتفرمها برای جذب مخاطب شدت گرفت. هرکدام در پی افزایش امکانات آموزشی نظیر آزمون با قابلیت گرفتن تقلب، سوالات آماده و ابزارهای دیگر اقدام به جذب نیروی انسانی و منابع مالی کردند. حال آنکه شاید تصور دورانی که دیگر آموزش مجازی طرفداری نداشته باشد، کمی ترسناک به نظر میرسد.
برای لحظهای تصور کنید دیگر کرونا تهدیدی برای آموزش به روش سنتی نباشد، کدام یک از گروه مدرسان و یا محصلان حاضرند همچنان آموزش به شیوه مجازی را ادامه دهند.
درحقیقت از همین حالا هم میتوان حس کرد که فضای آموزشی کشور از این وضعیت خسته است. بازدهیها علیرغم پیشرفت در استفاده از ابزارها پایین آمده است و شاید خلاقیت جایش را به ساختارمندی داده است. سیر بلوغ اجتماعی ناقص مانده و شور و شوق تحصیل به مراتب از قبل کمتر است.
آیا معلمان و استادان حاضر میشوند که دوباره بدون داشتن بازخورد از دانشآموزان و دانشجویان حین تدریس به پشت کامپیوترهایشان بروند؟ آیا حاضرند که مجبور باشند برای جلوگیری از تقلب چندین نوع سوال طرح کنند یا تعهدنامه بگیرند یا هزاران روش دیگری که آموزش کرونایی به آنها آموخته است را به کار ببندند؟
آیا دانشآموزان و دانشجویان حاضرند ساعتها در غار تنهایی پشت تلفنهای همراه و کامپیوترها بنشینند و بدون هیچ ارتباطی با سایرین و جذابیتهای ذاتی محیط های آموزشی به درس خواندن ادامه دهند؟ آیا حاضر میشوند که استرس بیاعتمادی اساتید و معلمان را به جان بخرند؟ آیا از کلاس های بیاحساس درس خسته نمیشوند؟
اگر به این سوالها پاسخ مثبتی دادید میتوان امیدوار بود که آموزش مجازی همان بهشتی است که در رسانهها ترسیم شد. اما حقیقت آن است که حتی برای رسیدن به چنان نقطهای هم هنوز راه بسیاری مانده است. هنوز هم بسیاری از زیرساختهای اساسی مثل اینترنت و امکانات ضروری نظیر موبایل، تبلت یا... فراهم نیست. پلتفرمهای آموزشی نواقص زیادی دارند و هنوز هم هیچکدام به محبوبیت پیامرسانهای خارجی که ذاتا برای فضای آموزشی طراحی نشدهاند، نرسیده اند.
در غیر این صورت باید قبول کنیم که آموزش مجازی ضررهای جبرانناپذیری بر کشور خواهد گذاشت. بدون شک کیفیت تدریسی که در این یک سال و اندی به دانشآموزان و دانشجویان ارائه شد و همچنین تخلفاتی که کم و بیش در امتحانات و ارزشیابیها رخ داد، اثرات مخربی بر تربیت نیروهای متخصص در آینده خواهد گذاشت و یا حداقل کار را برای محصلان دوران کرونا بسیار سخت خواهد کرد.
بنابراین شاید آموزش مجازی آن آرمانشهری که در ششماهه اول دوران کرونا در ذهنهایمان ترسیم میکردیم یا ترسیم میکردند نباشد و هنوز بهترین انتخاب همان آموزش به شیوه سنتی باشد.