بررسی فیلم «شنای پروانه»
بسیار این جمله را شنیدهایم که در زندگی یا باید «گرگ» باشیم یا «گوسفند»؛ اما حجت («جواد عزتی»)، راهی میان این دو را انتخاب میکند و به دل گرگها میزند اما نهتنها گوسفند باقی نمیماند؛ بلکه گرگ نیز نمیشود.
از آغاز فیلم، ما اضطراب و هیجان را تا عمق وجودمان حس میکنیم و نفسهایمان در سینه حبس میشود؛ گویا در لحظهلحظۀ پانزده دقیقۀ ابتدایی فیلم، «محمد کارت»، «پدرام پورامیری» و «حسین دوماری»، نویسندگان داستان، برایمان سورپرایز گذاشته و از عنصر غافلگیری استفاده کردهاند. پدرام و حسین، نویسنده و کارگردان فیلم «جاندار» هم بودهاند و این مورد، شباهت دو فیلم در ایجاد گره را دلیل میشود؛ گرچه شنای پروانه بهمراتب در این مورد قویتر و پختهتر عمل میکند. البته که کشش فیلمنامه، سبب میگردد که تا پایان، همراه با فیلم بمانیم.
استفاده از موسیقی متنی که در مخاطب ایجاد تعلیق میکند، یک نقطۀ قوت برای این فیلم محسوب میشود. علاوهبر آن، صداگذاری و صدابرداری نیز یک حس اضطراب در تماشاچیان به وجود میآورد؛ الحق که سیمرغ بلورین در این زمینه، شایستۀ «آرش قاسمی» و «مهدی صالح کرمانی» بود. همچنین، سابقۀ کارت در مستندسازی، به او کمک میکند تا بر زیباییهای اثر خود بیفزاید و بهخوبی، ماهیت گندهلاتهای تهران را نشان دهد.
بازیهای درخشان تمامی بازیگران، از جواد عزتی و «امیر آقایی» (بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنوارۀ سیوهشتم) گرفته تا بازی متفاوت «علی شادمان» و «پانتهآ بهرام» و حتی نقشهای فرعی و کوتاه، بینندگان را به لذت کافی از هنر هفتم میرساند. شخصیتپردازی هر کاراکتر، موجب توانایی مخاطب در روانشناسی شخصیتها میشود. البته اعطای سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن به «طناز طباطبایی»، آن هم با 15 دقیقه بازی در این فیلم، از عجایب بود!
پس از فداشدن جواد عزتی در راه اهدای سیمرغ به «جمشید هاشمپور» و «علی نصیریان»، امسال نیز کجسلیقگی هیئتداوران، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مرد را از او گرفت؛ عجیبتر آنکه وی با این بازی عالی، حتی در لیست نامزدها نیز قرار نداشت! و چقدر نیازمند تکرار این عبارت از شنای پروانه هستیم که «کار خوبه خدا درست کنه؛ سلطان محمود خر کیه!»