ویرگول
ورودثبت نام
محمدحسین کهوندی فاضل
محمدحسین کهوندی فاضلروزنامه نگار فرهنگ و رسانه
محمدحسین کهوندی فاضل
محمدحسین کهوندی فاضل
خواندن ۸ دقیقه·۸ ماه پیش

«ساختمان علوم ارتباطات!»


متن پیش رو بیش از آنکه دردنامه ای در باب وضعیت دانشکده ارتباطات باشد، دعوت نامه ای است به خوانندگان متن جهت بازخوانی انتقادی از وضعیت دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی(ره)

با واقعیت دانشکده آشنا شوید!

به تیتر متن مجدد نگاهی بیاندازید؛ چرا فقط یک «ساختمان»؟

به ساختمان دانشکده ارتباطات خوش‌آمدید. قطعاً شما نیز زمانی که وارد این ساختمان می‌شوید نمی‌دانید دقیقاً اینجا کجاست؟ وقتی در کلاس‌های معمولی دانشکده شرکت می‌کنید این ابهام برای شما بیشتر می‌شود و با خود سؤال خواهید کرد: اینجا باید دنبال چه بود؟

امید هر دانشکده ای به کلاس هایش است. کلاس ها حکم ناموس دانشکده رادارند. کلاس دانشکده جایی است که اگر قرار باشد اتفاق خاصی در سطح دانشکده یا دانشگاه رخ دهد، آنجا مکان شروع آن است. اما برای دانشکده ارتباطات مسئله طوری دیگر است. کلاس‌های این دانشکده آن‌قدر عاری از مسئله شده است که توگویی وارد یک موسسه آموزش علمی شده‌ای و نه دانشکده علوم ارتباطات. وقتی صحبت از نبود مسئله می کنیم، بحث در مورد فضایی خیالی نیست، بلکه سخن از نبود یک سنت علمی باریشه‌های تاریخی-سیاسی آن است. مسئله این است که دانشکده ارتباطات و کلاس های درس آن با چه طرح و مسئله ای به جهان نگاه می کند؟ یا به بیانی دیگر دانشکده ارتباطات چه سوژه‌ای می‌تواند برای ما بسازد؟ آیا دانشکده توان ساخت روایت از جامعه و طرح پرسش در مورد اتفاقات پیرامون آن را دارد؟ این بحران ناکارآمدی زمانی حاد می‌شود که اساساً دانشکده نمی‌داند در اغتشاش گفتمان علمی عصر حاضر به کدام سو باید پناه ببرد؟ کدام نظریه و گفتمان است که او را از شر این برزخ رها می‌سازد؟

شاید برای بررسی این بحران و پاسخ به این سؤالات، نگاهی گذرا به روند تاریخی دانشکده ارتباطات علامه مفید واقع شود.

از آغاز فعالیت طرح آموزش روزنامه‌نگاری تاکنون ۸۰ سال می‌‌گذرد. ۵۰ سال هم از زمان تأسیس دانشکده مستقل ارتباطات در ایران سپری‌شده است. پس از جمهوری اسلامی نیز در سال 1369 اولین دوره كارشناسی ارشد ارتباطات برای اولین بار در دانشگاه علامه طباطبایی (ره) راه‌اندازی شد و در سال 1375 اولین دوره دانشجویان دكتری ارتباطات در همین دانشگاه جذب شدند. از همان زمان گروه ارتباطات ذیل دانشكده علوم اجتماعی تعریف می‌شد که نهایتاً از سال 1394 در دانشگاه علامه طباطبائی تبدیل به «دانشکده مستقل علوم ارتباطات» گشت‌. هرچند هیچ‌گاه کسی به‌طورجدی پاسخ نداد که دست آورد این استقلال برای «علوم ارتباطات علامه» چه بود؟

پس از سال 1394 صرفاً فضای ۶ هزار و ۵۰۰ مترمربعی با هزار و دویست دانشجو در اختیار دانشكده قرار گرفت كه بنا بر گفته مسئولین دانشکده از استانداردهای جهانی هم بالاتر است و در نوع خود یك نمونه ایدئال محسوب می‌شود. خبرگزاری «عطنا» برای گذراندن دوره‌های كارآموزی دانشجویان در دانشکده تأسیس شد که امروزه صرفاً تبدیل به بنگاه خبرپراکنی برای دانشگاه شده است. هرچقدر که اقتضاء فضای رسانه‌ای فضایی باز و بسیط را می‌طلبد، اما مدیریت دانشکده این فضا را به شکل عجیب‌وغریبی بسته جلوه می‌دهد. البته این روزها همین بستر خبرگزاری «عطنا» با مدیریت نالایق و سلیقگی عده ای عملاً ازکارافتاده است. ایجاد استودیو صدا و تصویر و راه‌اندازی دو سایت کامپیوتری بزرگ با ظرفیت حداقل ۳۲ نفر هم‌زمان ازجمله امكاناتی است که به‌عنوان محصول استقلال دانشکده گزارش‌شده است.

این‌ها گوشه ای از دست آوردهایی بود که به عقیده مسئولین دانشکده از افتخارات مستقل شدن دانشکده ارتباطات است. اما سؤال مهم هنوز پابرجاست؛ دانشکده ارتباطات می‌خواهد چه طرح علمی برای دانشجویان داشته باشد؟ آیا دانشکده ارتباطات می‌تواند برای خود سنت فکری مختص به خود داشته باشد؟

بدون تعارف باید به ورودی‌های جدید و تمام دانشجویان دانشکده گفت در دانشگاه علامه طباطبائی (ره) صرفاً با ساختمانی تحت عنوان دانشکده ارتباطات مواجهیم. دانشکده ارتباطات صرفاً با یک «تنوع مدیریتی» اداره می‌شود. روزی با تصمیم دکتر فرقانی پای در عرصه راه‌حل‌گرایی و مسئله محوری می‌گذارد و روزی دیگر تصمیم به حل مسائل نظام اداری-اجرایی کشور از طریق تاسیس رشته‌های مربوطه می‌گیرد. دانشگاه مسئله‌‌مند آن نیست که مانند ریاست کنونی دانشکده ارتباطات نیازهای دستگاه‌های اجرایی کشور را در دانشگاه تبدیل به رشته دانشگاهی کند، دانشگاه محلی امن و آماده برای خودانگیختگی دانشجویان باید باشد نه صرفاً کارخانه تولید مدرکی که سازمان‌ها و بخش‌های مختلف دولتی از برآورد آن ارتزاق کنند. اردیبهشت سال جاری بود که آقای کیا ضمن اطلاع‌رسانی تأسیس مقطع دکتری رشته رسانه، دانشجویان را از تأمین نیازهای وزارت بهداشت و نیز رسانه ملی در آموزش‌های روزنامه‌نگار و امور رسانه‌ای مطلع کرد! تمام این روندها نشان از آن دارد در دانشگاه صرفاً با پدیده ساختمان علوم ارتباطات مواجه هستیم و نه «آکادمی علوم ارتباطات».


  • فرمالیسم فانتزی چه بلایی سر علم می‌آورد؟

ساختمان دانشکده ارتباطات علامه دربند فرمالیسم فانتزی است. فرمالیسم فانتزی باب خلاقیت انسانی در حوزه سیاست، فرهنگ و اندیشه را می‌بندد. علوم ارتباطات در جهان وارد حوزه‌های جدیدتر وجدی‌تری شده است و به مباحث نظری بیش از مباحث فناورانه و تکنیکی نیازمند است. مراد نویسنده از فرمالیسم فانتزی به معنای شکل گرفتن فضایی است که در آن دانشکده به‌صورت اغراق‌آمیزی بر روی «تکنیک» تمرکز می‌کند. شاید بابیان این نکته در ذهن مخاطب این‌گونه متبادر شود که نویسنده این متن از اهمیت تکنیک غافل است و نمی‌داند که نیاز هر دانشجوی علوم ارتباطات یادگیری تکنیک‌های خاص این رشته است.

اما نگارنده این نوشته معتقد است زمانی که صحبت از فرمالیسم فانتزی به میان می‌آید، صحبت از درگیری ما با وضعیتی است که تکنیک دیگر وجه خلاقیت یک دانشجوی ارتباطات نیست، بلکه تکنیک تبدیل به تمام هویت دانشجوی ارتباطات می‌شود. اساساً تکنیکی که فاقد نظر باشد و نتواند پشتوانه نظری برای عمل خویش تدارک بیند به‌طورقطع برای ما شکلی از فانتزی بودن را رقم می زند. دانشکده علوم ارتباطات جهت خروج از پوزیتیویسم حاکم بر آن، عمیقاً نیازمند نظریه است و بدون نظریه نمی‌توان از تأثیر علوم ارتباطات بر جامعه سخن به میان آورد. درواقع دانشجوی علوم ارتباطات باید پای در عرصه‌ای فراتر از انتخاب تیتر و میان تیتر و انتخاب لید باید بگذارد.

به سبب حاکمیت همین فرمالیسم فانتزی است که مدت‌ها در ساختمان دانشکده ارتباطات خبری از سرفصل‌هایی چون مدیریت شهرت و ایدئولوژی سلبریتیسم، مدیریت طرح مسئله، روابط رسانه‌ای، مدیریت رویداد، ارتباطات بحران، روابط حاکمیتی و نظامات سیاسی، روابط با سرمایه‌گذاران و ذی‌نفعان، سیاست‌گذاری و ارتباطات سازمانی، تعلق سازمانی، ارتباطات یکپارچه و مسئولیت اجتماعی علم ارتباطات نیست!

  • پدید آمدن «حاشیه علم»

از پیامدهای این خلاء مهم به حاشیه رفتن نهاد علم است؛ ظهور و رشد آموزش‌های غیردانشگاهی جزیره‌ای، غیر هدفمند و نابسامان علوم ارتباطات در بیرون از دانشگاه و از سوی مؤسسات و افرادی که بعضاً از تخصص و صلاحیت علمی و حرفه‌ای کافی برخوردار نیستند، بازاری از محصولات غیراستاندارد علوم ارتباطات را در ایران رقم‌زده است. دانشکده ارتباطات در برهه‌هایی از سال تبدیل به یک موسسه آزاد علمی کاربردی می شود که فقط در حال برگزاری دوره‌های آموزشی است. دوره هایی که اغلب دانشجویان صرفاً به دلیل هزینه به‌صرفه آن نسبت به مؤسسات متولی این کار مایل به حضور در این دوره‌ها می شوند. سؤال اینجاست که آیا در دانشکده ارتباطات کسی بر این دوره ها نظارتی دارد؟ آیا محتوای این دوره ها می‌تواند دانشجویان خلاق و دغدغه‌مند به بار بیاورد؟

با تمام این تفاسیر گویی محکوم به احیا دانشکده هستیم. ما محکوم به گرفتن یک تصمیم سخت در مورد دانشکده هستیم و آنچه این موقعیت را پروبلماتیک(مسئله مند تر) می کند به تعبیر دریدا همین تصمیم‌گیری در شرایطی تصمیم ناپذیر است. در چنین شرایطی قبل از هرگونه تلاش برای ارائه راه‌حل و تغییر ابتدا باید به زدودن غبارهای ناآگاهی و مهیاکردن پیش‌شرط‌های این تغییر اندیشید. برای تغییر این وضعیت که مانند ویروسی کشنده در تن نحیفِ دانشکده پخش‌شده است و مانند موریانه از بن و ریشه هرچه بوده را خورده است، «آرایشی تهاجمی» باید گرفت. کدام‌یک از اساتید فعلی به‌جای طرح بحث‌های اطلاعات عمومی بیهوده، در مقام یک پرسشگر وضعیت فعلی دانشگاه و جامعه و جریان روشنفکری را به‌نقد کشیده و وضع موجود را توصیف انتقادی کرده است؟ خروج از این صغارت (بحران) مستلزم آن است که انسان به خودش جرئت اندیشیدن بدهد. این لحظه¬ی تولد سوژه‌ای است که به بیان فوکویی می‌تواند ازآنچه که هست امتناع کند و علیه خود دست به شورش بزند. دست به شورش زدن علیه این وضعیت نامناسبی که گرفتارش هستیم گویا آخرین راه ما برای نجات خودمان در دانشکده است.

نگاهی به کلاس‌های درس دانشکده بیاندازید. از کلاس عمومی تا کلاس تخصصی سه واحدی. چیزی جز مشتی اطلاعات عمومی می بینید؟ آن هم اطلاعاتی که کافی است شما در گوگل سرچ کنید تا بابیانی به‌مراتب بهتر از برخی اساتید فعلی دانشکده در مورد آن اطلاعات کسب کنید. البته اگر اصلاً نیازی به کسب اطلاعات این سنخی داشته باشید. با چنین وضعی پس از اتمام چهار سال تحصیل در رشته‌های علوم ارتباطات، شما شاهد خروج دانش‌آموزان بزرگ‌سالی هستید که توانایی مواجه اساسی با هیچ‌گونه مسئله‌ای را ندارند. پس از چهار سال دانش¬آموزانی داریم که توان تبدیل‌شدن به نیروی خلاقی که بتواند به نیاز واقعی صحنه بپردازد و خود را مسئول جامعه و دولت بداند، ندارند. لحظه مرگ دانشجو آن لحظه‌ای است که مسئولیت خود را به عهده نمی گیرد. نه به جامعه نگاه دارد نه به امکانات خود، زیرا از استادان و نظام حاکم بر دانشکده خود این مسئولیت‌ناپذیری را یاد گرفته است. او یاد گرفته است که در حاشیه بایستد و خود را سرگرم اطلاعاتی کند که سال‌هاست مرده است.

  • «دعوت به بازخوانی انتقادی»

سنت دانشگاهی ارتباطات و مطالعات فرهنگ و رسانه در ایران همچون هر سنت دیگری به‌صورت تاریخی و با انباشت ایده‌ها و تجربیات گوناگون شکل‌گرفته و اگر بر آنیم تا پویایی در سطح تفکر به این سنت دانشگاهی در ایران بازگردد لاجرم می‌بایست به ریشه‌های تاریخی پیدایش سنت دانشگاهی ارتباطات بازگردیم و بنیان‌گذاران و بزرگان این سنت از تهرانیان و مولانا تا محسنیان راد را مورد «بازخوانی انتقادی» قرار دهیم تا از خلال این بازخوانی مجدد از یک‌سو بتوان خلأهای این سنت دانشگاهی را بازشناخت و از سویی دیگر افق‌های جدیدی پیش روی دانشکده ارتباطات را گشود تا شاید حیاتی جدید بر این تن خسته دانشکده از سر گرفته شود.


علوم ارتباطات
۰
۰
محمدحسین کهوندی فاضل
محمدحسین کهوندی فاضل
روزنامه نگار فرهنگ و رسانه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید