نمی خوام خیلی دارک بنویسم ولی باید بگم که اوضاع سیاسی مردم ما اصلا به سمت خوبی نمیره.
چند وقته واقعا فکرم رو مشغول کرده، اگر کمی اخبار رو پیگیری کرده باشید متوجه شدید که در همه ی کشور ها احزاب سیاسی وجود داره ولی بنظرم یک فرق عمده و اساسی وجود داره بین اونها با احزاب موجود در کشور ما؛ تقدم قدرت حزب بر اقتدار و موفقیت کشور ...
در این وسط یک عده معدود هم هستند که واقعا دلشون برای کشور می سوزه.
خیلی توی گذشته سیر نمی کنم و از زمان حال مثال میزنم که این مورد پررنگ تره. برای بررسی، دو مورد خطا از دو حزب سیاسی کشور، ری اکشن طرفداران و خبرگزاری ها رو نگاه کنیم.
واردات 200 میلیونی لباس دختر وزیر آموزش و پرورش دولت آقای روحانی (اصلاح طلب) و سفر ترکیه جهت تفریح یا خرید سیسمونی خانواده آقای قالیباف (اصولگرا)
هردو از نظر جامعه یک کار خطا محسوب شدند و هرکسی می خواست به نفع جریان خود از این ماجرا استفاده کنه. بهتره تاکید کنم الان بحث ما این نیست کدوم کار خوبه یا بد بلکه بحث اینکه هردو کار از سمت جامعه رد شده و هر جریان می خواست جمعیت خاکستری موجود رو جذب کنه.
برای مثال کافیه به تیتر روزنامه های اصلاح طلب و اصولگرا نگاهی بندازید تا متوجه این حجم از بی اخلاقی بشید. بی اخلاقی که در آخر ضربه اش رو نه احزاب که اول مردم و بعد کشور متحمل می شوند.
وضعیتی که الان هم جامعه داره با سرعت هرچه تمام به سمتش پیش میره و توی تک تک اعمال و رفتار افراد جامعه هویداست.
و اما این وسط عده ی معدودی هستند که بسیار مورد احترام هستند. این افراد حتی اگر خطا از جریانی که طرفدار آن هستند سرزده باشد از آن چشم پوشی نمی کنند و تا حصول نتیجه حتی اگر جوابی که میگیرند ظاهری باشد، اون رو پیگیری میکنند.
این افراد دلسوزان واقعی هستند که به معنای واقعی کلمه در این جمعیت بی اخلاق مدعی گم هستند و باید قدرشان را دانست.
بشخصه امیدوارم که اولویت اول سیاست مداران محترم بشود ایران و موفقیت آن نه موفقیت احزابی که وجودشان را از همین ایران گرفته اند.