فیلم Die Welle (موج) محصول 2008 کشور آلمان به کارگردانی "دنیس گانزل" می باشد. نمرۀ خوب 7.6 از 10 سایت IMDB، انتظارات رو از این فیلم آلمانی زبان، بالا میبرد. با وجود اینکه در فیلم شخصیت پردازی قویای صورت نمیگیرد، اما بازی بازیگران، قابل قبول است و با توجه به موضوع فیلم، جذابیت آن تا پایان برای بینندگان حفظ خواهد شد.
پس از سقوط آلمان نازی و افکار فاشیستی نسبت به دیگر نژادها، برای دانش آموزان ظهور یک دیکتاتور دیگر در عصر حاضر، غیرقابل باوره. "راینر ونگر" (یورگن فوگل) معلم دبیرستانی در آلمان می باشد که این ترم، باید درس استبداد را تدریس کند. او برای آنکه مفهوم استبداد را برای دانش آموزانش قابل فهمتر کند، آن ها را ملزم به اجرای قوانینی در طول کلاس میکند، که قبل از آن برای دانش آموزان مفهومی نداشت. اولین کار؛ دانش آموزان دیگر اجازه ندارند معلم خودشان را به نام کوچک صدا کنند. آن ها مجبور هستند از این به بعد، برای پرسیدن سوال از جای خود بلند شوند، یک لباس سفید هماهنگ در کلاس بپوشند و کم کم، تبدیل به یک گروه مجزا و متفاوت با باقی دبیرستان می شوند. حتی با گذشته خودشان!
راینر: اگه میخواهید صحبت کنید، اول باید از سرجاتون بلند بشید.
مونا (یکی از دانش آموزان): این دیگه یکم زیاده روی نیست، آقای ونگر؟
راینر: احساس نمیکنی؟
مونا: چه چیزی را؟
راینر: بهش میگن فشار خون. اگه از سرجاتون بلند بشید، بدنتون دوباره بیدار میشه و تمرکزتون رو بهبود میبخشه.
استبداد به راحتی، من و شما را گول میزند.
هرچند تمام دانش آموزان یک دست نیستند اما به عنوان مثال "سینان" دانش آموزی اصالتاً ترکیه ای است و یا "مارکو" که از خانواده خوبی برخوردار نبوده، معلم، شیوه ای را در کلاس ایجاد میکند که همه احساس یک دستی دارند و خود را جزئی از خانواده میدانند. خانواده ای که ممکن بود هیچگاه نداشته باشند و برای کسانی که هیچگاه احساس محبت، مفید بودن، مهم بودن را از خانواده دریافت نکردند، اینجا محل گره گشایی و حلوفصل عقده های کودکی آن ها می شود و البته این خانواده، قدرت تفکر خود را از دست میدهد و شروع به اجرای دستوراتی میکند که به درست یا غلط بودنش کاری ندارند. درست متوجه شدید! آدم هایی در این گروه ساخته میشوند که فقط پیروی کنند.
همانگونه که برای خیلی ها فکر کردن دشوار است و فقط منتظر موجی هستند تا با آن بیایند و بروند.
اکثر آدم ها غر زدن را، بهتر از فکر کردن انجام میدهند!
"راینر" در واقع این ایده را فقط برای این اجرا کرد، تا دانش آموزان مفهوم دیکتاتوری و استبداد را بهتر درک کنند. در واقع، محور اصلی فیلم نیز بر همین اساس شکل گرفته است اما جریان های فکری در ذهن نوجوانان، مانند یک بوم سفید نقاشی است، که منتظر است تا کسی آن را رنگ کند. این همان دلیلی است که از جمع سی نفرۀ کلاس، تنها دو نفر با این جریان همراه نشدند و در مقابل آن ایستادند.
دانش آموزانی که در اوایل فیلم، باوری به ساخت دوبارۀ یک فاشیست دیگر و خودبرتربینی نسبت به دیگران نداشتند، در لحظات آخر فیلم، از آنچه که برای خود آن ها اتفاق افتاده بود، شگفت زده و وحشت زده شده بودند. آری، فاشیست به راحتی ظهور میکند. مواظب جریان های فکری باشید!