در اینجا قصد ندارم خلاصهای از این فیلم رو بنویسم، بلکه میخوام از زاویه دیگری دعوتتون کنم این فیلم رو ببینید. شاید بعد از اینکه فیلم رو مشاهده کردید، خوندن این پست براتون جذابتر باشه.
(در صورتی که این فیلم رو ندیدید، خطر اسپویل شدن هست.)
اول نگاهی بندازیم به توضیحات ویکیپدیا:
پیانو (به انگلیسی: The Piano) فیلمی درام به کارگردانی جین کمپیون و محصول سال ۱۹۹۳ میلادی است. داستان فیلم به مقطعی از زندگی یک بانوی پیانیست لال بهنام «آدا» در اواسط قرن نوزدهم میلادی میپردازد. آدا (با بازی هالی هانتر) به همراه دختر خردسالش به جزیرهای دوردست میروند تا با مردی که پیش از آن هیچگاه او را ندیده ازدواج کند. دیگر نقشآفرینان اصلی فیلم پیانو هاروی کایتل، سَم نیل و آنا پاکوین هستند.
بازی درخشان هالی هانتر در نقش «آدا» که یک پیانیست لال هست، ممکنه حتی برای شما این سوال رو پیش بیاره آیا واقعاً هالی هانتر لال است؟! تصاویر بسیار خارق العادهای در سراسر فیلم به چشم میخورد. فضای فیلم به خوبی میتونه تماشاگر رو در خود فرو ببره. فضایی از ترس، عشق، خیانت، تاریکی و باران. درد، و تعیین دقیق درد که سرکوب شده است، به این فیلم نیرو میدهد. هنر فیلم ما را به درک مفهوم عمیقتری از عشق سوق میدهد و پس از پایان فیلم، احساسات شما به شدت تحریک میشوند.
فیلم از جایی شروع میشه که آدا به همراه دختر کوچکش، «فلورا»، به جزیرهای برده میشوند تا با مردی، «استیوارات»، که هرگز ندیده است به جبار ازدواج کند. ازدواجی که از روی یک تصمیم نیست بلکه از ناچاریست. آدا میخواهد او را درک کنند. او اگرچه نمیتواند احساساتش را در قالب کلمات نشان دهد، اما پیانو، تمامی احساس او را بهتر از خودش به زبان میاورد. مشکل اما اینجاست آدمها آنجور که دوست دارند میخواهند احساسات طرف مقابل را ببینند، نه طوری که طرف مقابل واقعاً هست. تمام آنچه که دارد یک پیانو است و در سرزمینی میرود که مردمش درکی از آنچه مینوازد ندارد.
وقتی میگم بیان احساسات؛ فقط لحظهای رو بخاطر بیاورید که بینس، آدا و دخترش را به کنار ساحل میبرد و آدا شروع به نواختن میکند و لبخند میزند. این اولین شروع برای ساخت یک اعتماد بین آدا و بینس بود. آدا به پیانو عشق میورزد و بدون پیانو زندگی برایش معنی ندارد. اشتباه استیوارت این بود با محروم کردن آدا به پیانو، فکر کرد میتونه مسیر عشق آدا رو به سمت خودش جلب کنه اما افسوس که دورتر از آنچه که بودند شدند اما نزدیکتر؛ نه.
بینس یکی از اهالی جزیره بود که از شروع فیلم او را در کنار اسیتوارت میبینیم. بومی اهل همان منطقه که در آنجا زندگی میکرد. رفتارها و واکنشهای بینس در سراسر فیلم مورد توجه قرار میگیره. از نوع مدلی که از آدا خوشش میاد تا بیان این احساس که در اوایل بیشتر شبیه به عذابی برای آدا بود. اما صبر بینس که به دنبال هوسرانی نبود، آدا رو به سمت بینس میکشونه و این نقطه عطف داستانه!
یه جمله جالب در این مورد هست که میگه:
If you kiss her mind, her body will follow.
خیانت آدا، یک خیانت معمول نبود. او در اول هم از بینس خوشش نمیآمد (مخصوصاً هنگامی که درخواست شرمآوری در قبال پیانو نواختن آدا دارد) و فقط بخاطر اینکه مجبور بود به او پیانو تدریس کند، به خانۀ او میرفت. اما بینس آدا را بر خلاف استیوارت فهمیده بود و تلاش بینس برای جلب اعتماد آدا که همواره صبوره در نوع خود جالبه. گرچه در این بین آدا را اوایل اذیت میکند، اما دنبال عشقیه که در آدا میبینه.
در ادامه فیلم آدا با رضایت خودش، در آغوش بینس قرار میگیره و در این بین از استیوارت بیزار میشه به صورتی که بهش اجازه همخواب شدن باهاش رو نمیده. در نهایت استیوارت از این رابطه مخفی باخبر میشه و دیگه به آدا اجازه نمیده به دیدن بینس بره.
کمی جلوتر، وقتی آدا از دخترش میخواهد که به بینس یک کلاویه را برساند تا نشان دهد که او هنوز به یاد بینس هست، فلورا بجای اینکه پیش بینس برود، به پیش پدرش میرود و به او نشان میدهد. فلورا یک بچه است که نمیخواهد زندگی پدر و مادرش خراب شود. با اینکه استیوارات پدر واقعی او نیست، اما حس یک پدر را به او القا کرد و باعث شد برای جلوگیری از رفتار مادرش، به سمت استیوارت بدود.
استیوارت که حالا یک دیوانۀ به تمام معنا شده با تبر میرود به دنبال آدا. آدا را پیدا میکند و فریاد میزند: "من به تو اعتماد کردم!! من به تو اعتماد کردم!!"
کشان کشان بردن آدا به جنگل در زیر باران، همراه با موسیقی که پخش می شود، فیلم را به لحظۀ اوج خود میرساند. استیوارت آدا را میگیرد. در لحظهای که میخواهد با یک تبر انگشت دستش را قطع کند، استیوارت میپرسد: "آیا تو واقعا عاشقشی؟!! آیا؟!!" آدا میخواهد فرار کند اما نمیتواند. نگاه آدا، نگاه شوک آمیز...
آدا عاشق بینس بود و بهای عشقش به بینس، از دست دادن انگشتش شد.
فلورای کوچک که حال احساس گناهی سنگینی بهش دست داده، از اتفاقاتی که پیش روی چشمانش میگذرد شوکه شده و با گریه به پدر ناتنیاش التماس میکند مادرش را رها کند. فریادهایی که بغض تماشاگر را میشکند:
Stewart: Do you love him? Do you? IS IT HIM YOU LOVE?
Flora: No! She says NOOOOOO!
Stewart: [hacks off one of Ada's fingers on a tree stump with an axe]
Flora: [screaming] Mother! Mamma!
دلم برای استیوارت میسوزد. قبول دارم چه آدم وحشتناکی شد در آخر فیلم، و قبول دارم آدا را به اجبار به عقد خویش در آورد. اما خوش قلب بود. سعیاش رو کرد اما هدفش چه بود؟ سعی کرد با آدا ارتباط بگیره، سعی کرد خوشحالش کنه اما به روش غلط برای دستیابی به همخواب شدن. آدا رو نمیخواست درک کند و بفهمد (برخلاف بینس)، بلکه فقط دنبال لذت بردن از او بود. مخالفت او با بردن پیانو هم کینهای از او را در آدا بوجود آورد،که در سراسر فیلم دیده میشه. اما صبر کنید. اینجا نقطۀ پایانی فیلم نیست.
بعد از اینکه بینس خبردار میشود از اتفاقی که برای آدا افتاده است، تصمیم میگیرند آن جزیره را ترک کنند. آنها که با یک قایق کوچک قصد دارند به اقیانویس بزنند، به سختی پیانو را سوار بر قایق میکنند اما وزن قایق و ظرفیت آن، جوابگوی آن نیست. بنابراین مجبور میشوند پیانو را در اواسط راه در اقیانوس رها کنند و به مسیر خود ادامه دهند. از دست دادن پیانو برای آدا بسیار سخت بود، برای همین در آخرین لحظه پای خود را در طنابی میگذارد که به پیانو وصل است و همراه پیانو که با سرعت به ته دریا میرود، آدا نیز به پایین کشیده میشود.
اینجا نماد دلبستگی بیحد و حصر رو شاهد هستیم. دلبستگیای که رها کردنش آسان نیست!
اما پس از چند لحظه پشیمان میشود و پای خود را از طناب آزاد میکند و به سطح آب برمیگردد. هرچند آدا ترجیح داد زندگی را انتخاب کند، اما برای همیشه بخشی از آن پیانو در وجودش باقی ماند و پیانو در اعماق ساکت اقیانوس.
پیانو در سایت IMDB، امتیاز 7.6 از 10 رو گرفته و بازیهای درخشان و بدون نقص بازیگران، همراه با موسیقی متن فوق العاده از "مایکل نایمن" همه و همه باعث شد در 66اُمین دورهٔ اهدای جوایز اسکار (1994) نامزد دریافت 8 جایزهٔ اسکار شود که در نهایت برنده 3 جایزۀ اسکار شد.
در آخر گوش فرا دهیم به موسیقی پراحساس و خارقالعاده the heart asks a pleasure از این فیلم:
ممنون میشم با لایک کردن به هرچه بیشتر دیده شدن این مطلب کمک کنید و اگر این فیلم رو دیدید، حتماً نظرتون رو برام بنویسید.