دیروز طبیعتا به برخی کارهایم نرسیدم. رسما وقت کم آوردم. وقتهایی هم که داشتم وقتم را تلف میکردم به خاطر این بود که مغزم نمیکشید بیشتر از آن کار کنم. برای همین خودم را به دست تقدیر سپردم تا وقتم تلف شود وگرنه واقعا قصد وقت تلف کردن نداشتم. اما امروز کار جدیدی کردم و از کارهایی شروع کردم که دیروز انجامشان نداده بودم. البته که صبح بازهم خواب ماندم و ساعت هفت بود که بیدار شدم و عملا تا قبل از هفت و نیم لود نشده بودم ولی خب تا الان که ساعت ده است توانستهام درسهای حوزهام را که دیروز نرسیده بودم بخوانم را بخوانم و حالا هم نشستهام پای نوشتن اینجا. احتمال زیاد بعدش هم باید بروم سراغ کارهای باشگاه و خواندن زبان هم به بعد از ظهر یا شب یا حتی فردا موکول میشود.
برویم سراغ روستای خودمان. خانههایی که متروکه شدهاند دو دلیل دارد: یا اینکه صاحبان آن خانهها مردهاند و وارثی هم نداشتهاند یا اینکه خودشان و وارثانشان به شهر رفتهاند و اصلا خیلی از آنها روحشان هم از این ما یملک خبر ندارد تا برگردند. البته اگر برگردند هم چیز زیادی کاسب نیستند چون ارزش چندانی ندارد. دهیاری روستا تازه چند وقتی است روستا و چند روستای اطراف را به عنوان یک دهستان تغییر داده و مرکز این دهستان هم این روستا نیست. دهستان در حال عریض کردن خیابانها و جدول کشی آنهاست ولی بازهم شکل روستایی حفظ شده است. فاصله میان جاده اصلی و زمینهای زراعتی را آسفالت کردهاند و خانههای بر سر مسیر تعریض جاده را دارند خراب میکنند. ولی بازهم پایگاه مخفی در دل کوه و محل استکشاف نفت همچنان از نقاطی هستند که ورود به آنها ممنوع نیست ولی کسی هم رغبتی برای ورود به آنها ندارد. شایعه است که معتادان در محل استکشاف نفت سکونت دارند و آن مکان حکومت خود مختاری دارد ولی هر از چند گاهی پلیس به آنجا حمله میکند و چیزی دستگیرش نمیشود. کسی خبر ندارد شبکه تونلی روستا آنجا هم هست یا نه و اصلا این موضوع اهمیتی ندارد ولی قطعا تا نزدیک آنجا هست زیرا در دل زمینهای زراعتی روستا قرار دارد.
رو به روی دره محل قرارگیری پایگاه نظامی و جایی که کوه تمام میشود یک منطقه حفاظت شده لوزی شکل است که از درختان خالی شده است. یک ضلع از این لوزی مماس با رودخانه است ولی هنوز صد متری با آن فاصله دارد و ضلع دیگرش به جاده کنار کوه میخورد. منطقه حفاظت شده با درختان محصور شده است و حجم علفهای موجود در آنهم زیاد شده است. کل ساختمان این منطقه فقط یک نگهبانی متروکه کنار در ورودی آن است و حتی دیوار کشی هم ندارد. هیچ کس نمیداند دقیقا این زمین بزرگ برای چه چیزی محصور و حفاظت شده و در میان درختان بلند چنار قرار گرفته است اما قدیمیترها میگویند همزمان با استکشاف نفت شرکتی آلمانی این زمینها را محصور کرده تا کاری آنجا انجام بدهد. نوشتههای آلمانی روی تابلوی کنار نگهبانی هم این احتمال را تقویت میکند. شایعات دیگری میگویند قرار بوده اینجا نیروگاه اتمی تاسیس شود ولی بعد از انقلاب کار تاسی این نیروگاه متوقف شده و زمین به همین صورت محصور مانده است، به همین جهت به این منطقه منطقه اتمی هم میگویند. شایعاتی هم هست که یک تاسیسات زیرزمینی هستهای در این منطقه قرار دارد که هیچ کسی از آن خبر ندارد و راه ورودش هم از چندین کیلومتر آنطرفتر است که هیچ کس از آن خبر ندارد!