⭕️ راه متفاوت آلمان برای ساخت نهاد دولت
بیشک صلح وستفالیا نکتهی کانونی طرحهای دولتسازی است. از این نقطهی تاریخی بهاینسو شاهد چهار الگوی عمده بودهایم: الگوی فرانسوی، الگوی انگلیسی، الگوی روسی و الگوی آلمانی. اطلاعات ما دربارهی الگوی روسی محدود است و منابع چندان جدیای در این رابطه در دست نیست. اجمالا تفاوت در الگوهای دولتسازی را میتوان به تفاوت در سنتهای حقوقی این ملتها ارجاع داد.
سنت حقوقی آلمان، بعد از سقوط امپراتوری روم و متاثر از نواندیشی مسیحی شکل گرفت. این سنت بعدها متاثر از آموزهی حاکمیت ژان بدن و آموزهی staatstrason ماکیاوولی قرار گرفت تا راه ویژهی خود را در عصر جدید دولت-ملتها پیدا کرده و نظام سیاسی و اجتماعی خود را بر بنیان آن بنا کند. مسیر دولتسازی آلمانی بهتبع سنت حقوقی متفاوتاش با دولتسازی فرانسوی و انگلیسی متمایز میشود. این الگو نه مانند شیوهی فرانسوی بر بنیان تمرکز قدرت در دستان شاه استوار شده؛ و نه مانند الگوی انگلیسی بهتبع جنگهای مذهبی بهسمت دولت سکولار مطلقه غش کرده است. بنیان سنت دولتسازی آلمانی را باید با تاخیری تاریخی در اندیشهی نویسندگان کتاب «منشورات رایش» پی گرفت که از آموزهی حاکمیت ژان بدن تاثیر پذیرفته است.
هوشمندی نویسندگان منشورات رایش برای امروز ما الهامبخش و بصیرتافزاست. آنان متوجه شدند که راه آلمان برای دولتسازی، متفاوت از راه فرانسه و انگلیس است و مفاهیمی که در زمینههای اجتماعی ایتالیا، فرانسه و انگلیس متولد شدهاند، نمیتواند پاسخگوی نیازهای #وضعیت_تاریخی آلمان باشد و بنای دولت بر بنیان آن استوار گردد. رقمزنندگان این سنت حتی به این نکته نیز پی بردند که مراجعه به سیاست ارسطو نیز افاقهای در دولتسازی آلمانی نخواهد داشت. آنها مسیر بومی و اختصاصی خود را یافتند و بهاینترتیب شیوهی دولتسازی آلمان متمایز از دولت فرانسوی و انگلیسی بنا نهاده شد.
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980/
https://virgool.io/@mhtaheri