ما در میانهی مواجههای سهضلعی هستیم:
مواجههی «جهانی رو به زوال»، «جهانی رو به گذشته» و «جهانی رو به فردا».
ما نیازهایی جدی به امکانات و مناسباتی داریم که این جهان رو به زوال در اختیار ما قرار داده است. همچنین تعلقاتی جدی داریم نسبت به سنت ایرانی و اسلامی مان که بهشدت دایرهی آن تحدید شده و به ضیق گرفتار آمده. مضاف بر این دو؛ با انقلاب اسلامی، گرایش و میل درونی جدیای برای گذار از این دو جهان در درون مان پدید آمده که بتواند به بازسازی سنت و مستحیل کردن مدرنیته در آن بیانجامد. و ما در این میان با مسالهها و معماهایی مواجه شدهایم. این گذار چگونه باید اتفاق بیافتد؟
ما نیازمند یک اتخاذ یک منظر و ایستار؛ و یک دستگاه محاسباتی قدرتمند هستیم که حضور در این موقعیت و گذار به وضعیت مطلوب را برای ما سنجشپذیر کند. این ایستار و این دستگاه باید بتواند مسالههایی که حداقل در 200 سال گذشته با آنها مواجه بودیم را، برای ما صورتبندی کند تا بتوانیم موضع مناسبی در نسبت با آنها اتخاذ کنیم.