سیاست را اگر بهمعنای تدبیر در حوزهی عمومی بدانیم و آن را دانش مربوط به خلق ارادهی بزرگ در میان یک اجتماع تعریف کنیم، رعایت برخی تناسبات گریزناپذیر خواهند بود. از آنجمله میتوان به تناسب سیاست با زبان اشاره کرد. طبعا مراد از زبان، در وهلهی نخست اشاره به قوهی ناطقه است؛ اما در وهلهی بعد این نکته نیز مهم است که نحوهی استخدام لفظ و ساختار دستورزبانی و گرامری و الگوی زاد و ولد واژگان نیز در نحوهی ارتباط انسان با محیط تاثیر میگذارد. الزاما انگلیسیزبانان و فارسیزبانان در نحوهی ارتباطات اجتماعی، از الگوی واحدی تبعیت نمیکنند. هر زبانی در ارتباط با محیط اجتماعیاش، لاجرم از نحوهی «نامیدن» و «خواندن» تاثیر میپذیرد؛ جوانب مختلف این مساله در گرایش بینرشتهای جامعهشناسی زبان مورد توجه قرار گرفته است. این امر تا به جایی اهمیت دارد که برخی اندیشمندان بر بنای منطق یونانی روی زبان یونانی توجه کرده و آن را بهمثابه گرامر یونان قلمداد نمودهاند؛ البته این سخن در جای خود بسیار قابل تامل است، اما این داوری باید بهدرستی سنجیده شود.
غرض از مطلب فوق این است که هر زیستجهانی بهمثابه یک زبان، در استخدام سیاست، متناسب با ساختار خودش عمل میکند؛ این امر موجب میشود که تناسب دانش سیاست با زبان یک ملت را بسیار جدی بگیریم و از تطبیقهای خام و دمدستی اجتناب کنیم. مشخصترین مصداق این سخن، نادرستبودن اخذ و اقتباس خام سیاست مدرن در کشورهای آسیایی و اسلامی است. غرس علوم سیاسی با تناسبات زیستجهان اروپایی در جهان اسلامی، از جمله کشور عزیزمان ایران، عواقب و پیامدهایی داشته که بدون توجه به تناسب سیاست با زبان، عبور از آنها و حل ریشهای معضلات ناشی از این غرس نابهجا عملا ممکن نخواهد بود.
پرسش مهم ما این است که سیاست در تناسبات زبان ایرانی-اسلامی چگونه باید معماری شود؟
#سیاست_ما
#سیاست_به_زبان_ساده
https://www.instagram.com/mh.taheri1980