در طبقهبندی ارسطو از علم، مجموعهی دانشهای بشر به دو بخش عمده تقسیم شدهاند: سوفیا و فرونسیس. سوفیا به آن دسته از علوم اطلاق میشود که ارادهی انسان در آن دخیل نیست و صرفا با هستها و نیستها سروکار داریم، حال آنکه در ساحت فرونسیس، ارادهی انسان دخیل است و قدرت نفوذ و تدبیر دارد. مابهازای سوفیا عبارتند از: الهیات، طبیعیات و ریاضیات؛ مابهازای فرونسیس هم «اخلاق»، «تدبیر منزل» و «سیاست مدن» است.
نخستین مترجمان مسلمان وقتی متون ارسطو را به عربی ترجمه کردند، سوفیا را به حکمت نظری، و فرونسیس را به حکمت عملی ترجمه نمودند و این مغلطه را ایجاد کردند که شاهد دوگانهی نظر-عمل باشیم؛ این دوگانه بهنوبهی خود یکی از بسترهایی است که سکولاریسم روی آن بنا میشود. عجیبتر آنکه در ترجمه علوم اسلامی به لاتین، همین خطای مترجمان عرب وارد جهان اروپایی نیز شد و دوگانهی نظر-عمل در این دورهی تاریخی نیز تکرار گردید.
در طبقهبندی علم ما سیاست در کجا قرار دارد؟
با کدام روشها و دیسیپلینها میتوان سیاست را مطالعه کرد؟
آیا میتوان از اندیشهی سیاسی سخن گفت؟
آیا فقه و کلام و عرفان و اخلاق نیز میتوانند روشی برای مطالعهی امر سیاسی باشند؟ چگونه؟