بعد از مدت ها سر از لاک خود بیرون آورده است . صحبت های با صدای بلند ، با خودش ، او را مرداب غرور غرق کرده است . نداشتن تعامل جنبه منفی نیز دارد و او الان که سر از لاک بیرون آورده است به صورت سرد و خشنی آن را لمس می کند . دقیقا مانند شلاق های یک باد سرد زمستانی که بر پوست می زند و ذره های برف داخل آن در تکاپوی ورود به عمق جان هستند . .