#یلدای_دوست_داشتنی
شب یلدا، یکی از اون شبهای خاصیه که هر سال انتظارش رو میکشم. توی خانواده ما، معمولا خونه مادربزرگم جمع میشیم. یه حس گرما و صمیمیت خاصی تو اون خونه هست که انگار فقط شب یلدا بیشتر از همیشه خودش رو نشون میده.
پایه ثابت سفره شب یلدای ما؟ بدون شک انار دونشده، هندونههای قرمز و شیرین، آجیلهای خوشمزه و اون کاسه بزرگ از دونههای رنگارنگ و خوشطعم. دون کردن انارها؟ خب، همیشه مامان این وظیفه رو به عهده میگیره، چون میدونه چطوری بدون پاشیدن آب انار، دونهها رو تمیز و قشنگ آماده کنه! هندونه رو هم همیشه بابا انتخاب میکنه؛ اون تخصص خاصی تو پیدا کردن شیرینترین هندونهها داره.
جمع شدن همه کنار هم، شنیدن خاطرات قدیمی و خندههای بیوقفه، با خوراکیهای خوشمزه یلدا ترکیب میشه و یکی از خاطرهانگیزترین شبهای سال رو برامون میسازه.
شب یلداهایی که دور از خانواده بودم، همیشه یه حس دلتنگی خاص با خودش داشت. یکی از اون شبها یادمه که تو دوران دانشجویی، خوابگاه بودم و نتونستم به شهر خودمون برگردم. اون شب، تصمیم گرفتیم با چندتا از هماتاقیها یه یلدای کوچیک خودمون برگزار کنیم. هندونه کوچیکی خریدیم، چند تا انار دون کردیم و یه کاسه آجیل گذاشتیم وسط. حتی یه چراغ خواب رو روشن کردیم تا حس سنتیتر بشه!
دور هم نشستیم، از خاطراتمون گفتیم و از خانوادههامون تعریف کردیم. انگار هر کدوم یه تیکه از شب یلدای خونمون رو با خودمون آورده بودیم. دلتنگی بود، ولی اون حس صمیمیت بین ما دانشجوها یه گرمای خاصی به اون شب داد.
الان که بهش فکر میکنم، میبینم یلدا فقط یه شب نیست؛ یه حسه، یه بهانه برای با هم بودن و قدر لحظهها رو دونستن...
و امّااااا...
فال گرفتن و شاهنامهخوانی همیشه یه قسمت جدانشدنی از شب یلدای ما بوده. وقتی همه دور هم جمع میشیم، یکی از بزرگترها، معمولاً مامان بزرگم ، دیوان حافظ رو برمیداره و یه فال دستهجمعی میگیریم. جذابیتش اینجاست که هر کی فال خودش رو یهجورایی با زندگی این روزهاش تطبیق میده و کلی میخندیم یا حتی تو فکر فرو میریم!
اما بامزهترین فال؟ یادمه سال پیش، وقتی فال گرفتم، بیت اول این بود:
“ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش / پنهان ز چشم ساکنان دره ماه باش”
همه زدن زیر خنده و گفتن: «پس تو قراره شاه جهان بشی؟!» و از اون به بعد هر بار که تو جمع حرف از موفقیت و جاهطلبیهام میشه، همین بیت رو برام یادآوری میکنن :)))
شاهنامهخوانی هم گاهی داریم، بهخصوص وقتی پدربزرگ تو جمع باشه. داستانهای رستم و سهراب یا سیاوش رو با صدای گرمش میخونه و همهمون غرق داستان میشیم.
فال یا شاهنامهخوانی تو شب یلدای شما چقدر جا داره؟ بامزهترین فالی که گرفتید چی بوده؟
#یلدای_دوست_داشتنی