یه دختر
یه دختر
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

فال ماه تولد

اما قرار بود تا آخر شهریور برگردی...

توی فالم نوشته بود عاشق و به دنبال کسی هستی و تا آخر شهریور پشیمان شده و باز به تو برمیگرده...

الان 1 مهر هست اما خبری نیست... ای بابا... چقدر تازگی ها فالگیرها شارلاتان شده اند...

من برای تو اینجا می نویسم. اما خودت خبر نداری...

به خودم هر روز امید میدهم...

شاید تمام آن اتفاقات و نشدن ها بهتر بود.. . شاید لطفی بود در حق من...

شاید غمم را کمتر کرد... غم بالارفتن از پله های دادگاه... غم زخم زبان.... غم از دست دادن فرزند...

فقط مانده غرور له شده ام که من بعد بیشتر مراقبش خواهم بود.

الان مانده روحم که دنبال کسی هست... سرگردان... به دنبال یک همزبان.. چه کارها که نمی کنم... دلم برای خودم میسوزد... این حرکت کردن خلاف جامعه که به نظر می آید اصلا خانمانه رفتار نمی کنم...

بیشترین ظلم در حق خودم این بود که خواستم خودم را برای هر آدمی که در زندگی ام آمد تغییر بدهم.. فقط به خاطر اینکه تنها نمانم و از دید جامعه ارزشمند باشم...

یکی گفت مذهبی هستیم ، پر شال سفت تر بستیم...

یکی لا ادری بود... پر شال باز شد...

یکی خوشگذران بود.... کار را کم کردیم....

یکی کاری و فعال بود و نبودنش در کنارم را نادیده گرفتم...

اما دیگر بس است... من خسته ام از اینکه بخواهم تغییر کنم.. خودم را انقدر تغییر دهم تا مقبول یکی از آن ذکور و مادر محترمه در آیم...


غمعاشقانهپر شالجامعهشهریور
69- MeCh- کارمند در حال گذار به فریلنسری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید