نقش اولی که خوب رانندگی می کند ، سکوت شیرین عقل طوری دارد ، با زن شوهرداری روی هم می ریزد و بی خود و بی جهت خودش را درگیر ماجرایی می کند که حتی برای خود ِ کارگردان هم عجیب است : نجات شوهر زن ِ مذکور از دست تبهکارانی که او را وادار به خلاف می کنند. و این ماجرا شروع ِ قتل عام همه ی شخصیت های فیلم است ... و چرا کارگردان این کار را می کند ؟ نمی دانم!
رانندگی ، درست است که سر و ته درست و درمانی ندارد و سیر عقلانی وقایع و حلقه ی بسته ی شخصیت هایش بسیار از منطق دور است ، اما الحق و والانصاف که فیلم خوش ساختی است. درست است که خیلی از قتل هایش دلیل ندارد، اما همین قتل های بی دلیل به زیبایی به تصویر کشیده شده اند.
عاشقانه ی فیلم دور از ذهن است. اما گیراست. سکانس های فیلم ، بعضی هاشان شبیه نقاشی اند که باید فقط نگاهشان کرد. در حین دیدن فیلم هایی که خوش روایتند ، فیلم را به جلو نمی زنم و ثانیه ای از این فیلم را از دست ندادم.
خلاصه توصیه من به فیلم بین ها این است که این فیلم را ببینید ولی توقع یک داستان فوق العاده را نداشته باشید، اما بدانید آنکه داستان را روایت می کند ، بهترین راوی دنیاست (با اغراق و ارفاق :) )