mikamoka
mikamoka
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

و ما هم کرونا

شنبه هفته پیش که به خانه رفتم حال متفاوتی داشتم ،‌ حال سرماخوردگی ... از همان ابتدا رعایت فاصله کردم ، و یکشنبه ضعف و بیحالی شروع شد. سنگینی سر‌، ضعف عضلات و گلو درد و هر روزی که می خواستم برای تست به بیمارستان بروم و از خستگی و بیحالی نمی توانستم ، و دست ِ آخر ، چهارشنبه بویایی و چشایی هم پر کشید و رفت و من ماندم و طعم ِ بی طعمی و بوی بی بویی . امام حسین امسال چه دید از ما که چنان برنامه ریخت که حتی یک مجلس از مجالسش را هم نتوانم شرکت کنم و این بی لیاقتی است... و تلخ.

بیماری عجیبی است ، ضعفی که ماندگار است،‌ ترسی که هر لحظه این ریزه میزه ها به ریه ات بزنند و کار تمام شود،‌ و بدتر از همه ترسی که دیگران از تو بگیرند و تو ندانی که چه می شود. اطرافیانت و هم شهریانت یکی یکی می پژمرند و از آمار مبتلایان می روند در آمار تلفات و کشور بحران زده ات هر روز رکورد می زند و تو به این فکر می کنی ، ماندن در خاورمیانه کار درستی بود ؟ هر چه خودت را قانع می کنی که رفتن هم نوکری نظام سلطه است‌ ، باز با دیدن اینچنین سوء مدیریت ها دلت می خواست رفته باشی. وقتی خاورمیانه را می بینی که به راحتی دچار جنگ و فروپاشی و روی کار آمدن افراطیون می شود، می ترسی! نه از جان، جان را که یک خاورمیانه ای در ابتدای تولدش سر ِ دست می گیرد، می ترسی از اینکه اوضاع هیچ وقت خوب نشود.

خلاصه بیماری عجیبی است. منی که کرم ِ‌کتاب و فیلم بودم از شدت ضعف ، حال دیدن فیلم و خواندن کتاب هم نداشتم. البته قبل از مریض شدن یک کتاب مورد علاقه ام را از آگهی دیوار پیدا کرده و خریده بودم و جنسم جور بود. ژان کریستف که یک بار ۲۰۰۰ صفحه اش را خوانده ام و باز هم تشنه اش هستم.

شب ها مونس تنهایی من شده محمد حسین پویانفر و کلیپ های به غایت درست و راستش. آنچنان کلیپ ها حرفه ای درست شده اند که نه یک بار که ده ها بار می بینم و جای خالی هئیت پر می شود برایم. ذکر دعای این روزهایم عبور از این شرایط سخت ِ مریضی است و روی پا شدن همه مردم است. و خوب شدن اوضاع کشور و برگشتن امید به خانه ها.

کرونامحمد حسین پویانفردهه محرمژان کریستفکتاب
"عاشق شدن حرفه ی بچه هاست ، عاشق ماندن هنر مردان و دلاوران". نادر ابراهیمی، آتش بدون دود
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید