یادگیری مقوله بسیار مهمی در زندگی انسان امروز است. یکی از بیشترین سوالاتی که از افراد مختلف فعال در حوزه خلاقیت پرسیده می شود این است که آیا خلاقیت آموختنی است؟ آیا این ویژگی همچون یک مهارت قابل کسب است؟ یا اینکه یک ویژگی منحصر به فرد ذاتی است که همراه با انسان متولد میشود؟ در این مقاله به دنبال بررسی و پاسخ به این سوالات خواهیم بود.
در ابتدا باید این مطلب را در نظر بگیریم که خلاقیت یک توانایی است و بنا به نظر پژوهشگران با تمرین و فعالیتهای آموزشی میتوان این قوه را در ذهن بیدار تر و قوی تر ساخت؛ بدین معنا که همچون هر توانایی دیگری نیاز به پرورش و تمرین به منظور رشد حداکثری در جوانب مختلف دارد. تمرینهای آزادسازی فکر و شکستن کلیشههای موجود، از فعالیتهای کمک کننده به قوه خلاقیت ذهن است. دیدن متفاوت رویدادها و تغییر در زاویه دید به پدیدهها، راهکاری موثر در پرورش این قوه است. به علاوه کسب مهارت در شاخههای خاص، دیدن و شنیدن ایدههای گوناگون و گردآوری هرچه بیشتر دادههای ذهنی برای خلاقتر کردن ذهن بسیار مفید است. خوب دیدن و خوب شنیدن کلید درک مناسب زمینه، برای شکوفایی خلاقیت است. هر تجربهای از هر فعالیتی باعث متبلور شدن خلاقیت میشود.
برخی از افراد بر این باورند که هر چه بدون توجه به آثار دیگران در هر زمینهای فکر کنند، قادرند خلاقانهتر با مسائل رو به رو شوند.کسانی که نمیخوانند، نمیبینند و نمیآموزند به بهانه اینکه اثری منحصر به فرد خلق کنند یا در چارچوب دیگران قرار نگیرند، راه نادرستی را در پیش گرفتهاند. نگاهی به تاریخ جهان نشان میدهد که خالق آثار اول علمی، ادبی و هنری جهان زمانی بسیار طولانی را به شاگردی گذراندهاند؛ برای خلق اثری نو و بدیع هر انسانی نیازمند به بررسی تاریخچه آن پدیده است تا از جوابهای موجود و داده شده به مسئله آگاه باشد. به عنوان مثال استاد فرشچیان ساعتهای بسیاری را در موزه لوور میگذراند و از روی آثار استاد معروف و شهیر میکشید تا تکنیکها و نحوه تفکر آنها را بیاموزد.
خلاقیت یک ویژگی انسانی است که در نهاد همه آنها وجود دارد و تنها تفاوت در میزان آن است که با آموزش و تمرین این توانایی منحصر به فرد و فوق العاده قابلیت پرورش را دارد.